دشت وحشت

   قره باغ را در تاریخ بیهقی از خواجه ابوالفضل بیهقی دبیر، دبیر دربار پادشاهان غزنوی، هزار باغ آورد ه است که شکارگاه شاهان غزنوی بوده است. دبیر بزرگ غزنوی در وصف این دیار، مرغزاران، آداب شکار کردن آن، صفحه های  زیادی را نگاریده است. وی در کنار این دشت نیکو از منطقه ی سراب غزنی و دشت های اطراف شهر و به ویژه نی قلعه و یا قلعه ی نای به فروانی سخن رانده است. در آن روزگار پادشاهان شادکام و شادگشت غزنوی برای چکرهای گلگشت این دیار از شهر غزنین برون می آمدند و روزهای زیادی در آن به شکار می پرداختند که شکار شیر نیکوترین آن بود.

ادامه نوشته

 

سفرنامه ی جاغوری

بخش سوم

 هفت: قریه ی کوچک و زیبای سایه خانه درکنار رودخانه ی واقع شده است که از کوهای سر به فلک کشیده ی خاکریز، خار در چهل باغتوی پشی و بلندای لوده سرچشمه می گیرد. این رودخانه همواره پر آب است. در فصل بهار با آب شدن برف های بلندی های برفگیر سایه خانه، این رودخانه طغیان می کند. در گذشته بالا آمدن آب برای مدت کوتاهی رابطه ی عادی این ده را با دیگر قریه های همجوار قطع می کرد، که امروزه با گذاشتن پل چوبی بر آن، این مشکل را حل کرده اند. این روستا در زمستان بسیار سرد و برفگیر و در تابستان هوای آرام و معتدل دارد. رشته رودخانه های کوچکی که به این رودخانه می پیوندند، بیشر سال پر آب است و مردم با برکت آن زندگی کشاورزی خوبی دارند.

ادامه نوشته

 

 سفرنامه ی جاغوری

بخش دوم

سه : بازارک مرزی زردالو مرز هزاره ها و پشتون ها است. این بازارک یک هوتل کوچک و چند مغازه و چایخانه دارد. وقتی از غزنی و از دشت وحشت به اینجا می رسی، احساس می کنی اینجا بهشت برین است.  پس از یک سفر نفس گیر احساس می کنی که راحت شده ای. تمام مسافران در این جا شروع به قصه می کند و از رفتن به جاغوری و جاهای دیگر حرف می زنند. ما پس از خوردن چای دوباره سوار ماشین شدیم و به سمت جاغوری حرکت کردیم. ماشین با حرکت تند و شتاب آلود، جاده ی خاکی راه تمکی را در پیش گرفت. در این مسیر  پس از مناطق پشتون نشین آثاری از مکتب و مدرسه دیده می شود. بچه ها و دخترها در گروه های چند نفری به سمت خانه و یا مکتب می روند. زندگی در اینجا جریان دارد و روح حیات مدرنیته ی نیم بند در این مسیر دیده می شود. روی خانه ها دیش های ماهواره فراوان است و پایه های برق نفتی دیده می شوند. وقتی از گردنه ای نفس گیر زردالو گذشتیم وارد تمکی شدیم.  بازارک علی آباد آغاز روستای زیبای تمکی است. تمکی را که رد شدیم به گردنه ی لومان می رسیم که آغاز ولسوالی جاغوری است. روی گردنه ی لومان پایه ی ارتباطی تلفن همرای روشن و اتصالات پیداست. لومان آسیب شدیدی از خشک سالی خورده است. زمین ها کویری و چشمه ها خشکیده اند. از سرسبزی گذشته خبری نیست. در آغاز لومان تپه ای نه چندان بلند است که روی آن آثار چند خانه ای مخروبه دیده می شود. این خانه ها یادگار سال های دور است که سربازان شوروی سابق در آن با مجاهدان مردم جاغوری می جنگیدند. دور و بر این تپه هنوز سنگ های قرمز رنگی دارد که نشان از ناحیه ی ماین گذاری است. در دامن این تپه پارچه های سرخ و سبزی را روی چند چوب علم کرده اند که نشان از کشته شدن چند مرد جنگی جاغوری در بیست و چهار رمضان سال های دهه ی شست خورشیدی دارد. در این زمان چند مرد بیباک منطقه در شبی  تاریکی عملیات می روند که در شروع حمله یکجا شهید می شوند.

 

ادامه نوشته

 

سفرنامه ی جاغوری

یک: ما هفت نفر بودیم، همه کارمند درنهادهای دولتی یا موسسه های خارجی، که بر اساس فرمان ملاعمر مجاهد همگی محکوم به مرگ، آن هم از نوع زجرکشی آن بودیم. شبی پیش از حرکت با هم قرار گذاشتیم که کسی با دیگری چیزی نگویند. اگر جاسوسی از حرکت ما آگاه شود، فوری به طالبان خبر می دهند، آن گاه ما خواهیم مرد، زیرا پرنده ای از دست آنان در دشت قره باغ رد نمی شود. طالبان در محل سوار شدن ( اده یا ترمینال ها) جاسوس گذاشته اند که مخالفان را شناسایی و در مسیر دستگیر کنند. همکاران طالبان درهمه جا حضور دارند و با تلفن همرا از عبور و مرور مخالفان، طالبان را خبر می سازند.

ادامه نوشته

 

لاوبالی چه کند دفتر دانایی را

یک: پویامک شاعر و دوست دیرینه ام زنگ زد که می خواهند برایم نیکوداشت بگیرند، کمی تکان خوردم، از این طوری برنامه ها می ترسم، اصلا از رسانه ای شدن می ترسم. گفت: نشست کاملا ادبی است، دوستان شاعر و نویسنده ی مان می آیند. گفتم: باشد. شب دوستم وحید وارسته برادر کهتر استاد سمیع حامد و همسر نازنین شاعر وطن خانم خالده فروغ زنگ زد و تلفن استاد ژکفر حسینی  دوست شاعرم را داد و گفت: که در باره ی عکس برای تابلو هماهنگی کنم. تلفن که قطع شد حسینی زنگ و گفت: پنج شنبه ساعت پنج، چهار سنبله 1389 خورشیدی با دوستان تان تشریف بیارید. در ادامه گفت: نظرت در باره این متن چیست: نیکوداشت از کارنامه‌ی ادبی « دکترحفیظ الله شریعتی سحر» در انجمن قلم افغانستان. پنج‌شنبه این هفته ساعت پنج پس از چاشت به بهانه ی نکوداشت از کارنامه‌ی ادبی« دکترحفیظ الله شریعتی سحر» شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار، دانش آموخته ی دکتری زبان و ادبیات فارسی که به تازگی از مهاجرت ایران بازگشته است، کنارهم می آییم. گفتم از نظر ادبی نیکو است. اما من همه ی این ها نیستم. خندید.

ادامه نوشته

 

گامی به‌سوی بازخوانی

دکتر حفیظ‌الله شریعتی در انجمن قلم افغانستان

امان پویامک

4 سنبله 1389 ﻫ . خورشیدی

زنجیره ی رشته برنامه‌های پنجشنبه‌روزها در انجمن قلم افغانستان این‌بار به بازخوانی دُکتر «حفیظ‌الله شریعتی» پیوند خورده بود.

دُکتر شریعتی یکی از پربارترین قلم‌زنانی‌ست که تا هنوز شش گردآورد شعری به نام‌های: «گریه‌های مریم مصلوب»، «از روی دست زلیخا»، «شب عریان از بام خانه‌ام می‌گذرد»، «کابوس‌های رنگی» و یک گردآورد از برگردان شعر از شاعر معروف بنگالی «ممتاز رینو» به زبان فارسی در زمینه‌ی شعر منتشر کرده است.

افزون بر این او در پژوهش نیز قلم و قدم‌های برداشته است که از کنار آن‌ها نمی‌توان بی‌درنگ گذشت: «اوسانه‌های مردم هزاره» و «فرهنگ مردم هزاره (در دوجلد)»، از کارهای چشم‌گیر او است. هرگاه فهرست این کتاب‌ها در برابر سال‌های زنده‌گی و کارنامه‌ی ادبی او قرار داده شود می‌فهمیم که او از شمار اندیشورانی‌ست که همیشه زنده‌گی را مصرف کرده است؛ نه زنده‌گی او را.

 

ادامه نوشته