کابلی که من دیدم
یک: گرد و خاک که فرو می نشیند، با تعجب می بینم که دو هزار بز و گوسفند در جاده اصلی کابل در نزدیک مزار شاه دو شمشیره درمرکز پایتخت، چند قدم مانده به پل باغ عمومی محل خرید و فروش مردان کابلی، از جلو ماشین ما رد می شوند. اول فکر می کنم خوابم، اما وقتی خوب دقت می کنم همه را در بیداری می بینم. خوانندگان تصور کنند که گله های از بز و گوسفند در نزدیک برج افیل و یا میدان انقلاب تهران بی خیال مردم شهر نشین با شکوه و شگرف تمام قدم زنان مرکز را دور بزنند. این در حالی است که روزها از شدت گرد و خاک ماشین ها با چراغ های روشن در شهر تردد می کنند. گردو خاک برخاسته از جاده های تخریب شده به حدی است که اگر در روز ده بار هم دوش بگیری هنوز خاک آلودی. خاک های آلوده، شهر آلوده، مردان خاک آلود وسرعت بی پایان ماشین ها؛ شهر کابل را به شهر طوفان خاک آلوده بدل کرده است.حالا شما ورود جمعی از بز و گوسفند را اضافه کنید و ببینید که شکوه دیرینه این شهر کجاست.