یاد روزها...

همه سر پا استاده بودند و مجری جلسۀ دفاع از رسالۀ دکتری ام(بررسی و توصیف گویش هزارگی) خواند: داوران و استادان شامل راهنما و مشاوران با رای اکثریت حفیظ الله شریعتی را با درجه عالی در این مرحله فارغ تحصیل اعلان می کنند و دکتر شدن وی را به وی و دوستان شان تبریک می گویند. امیدوارند که  مصدر خدمتی برای زبان فارسی و مردم عزیزش گردد. دلم فرو ریخت. دور برم خالی بود نه خانواده ام بود و نه فامیل های دور و نزدیکم، یادم آمد که بیست سال است از خانواده ام دورم و بیست سال است که به دوری هم عادت کرده ایم. در عادت کردن راز عجیب است که همه چیز را عادی می کند. نمی دانم این بیست سال چگونه گذشت. یک عمر، بیست سال، اما پر از فراز و نشیب، پر از سختی ها و مرارت ها، پر از شادی ها و هیجان ها. راستی زندگی حس عجیب است که کمدی هایش بیشتر از تراژیک هایش است. فکر می کنم زندگی با تمام تلخی ها و شیرینی هایش زیباست اگر چند تلخی هایش بی پایان است آن هم برای یک هزاره با هویت افغانستانی.

ادامه نوشته

بررسی و توصیف گویش هزارگی

 (در جلسه دفاع از رساله دکتری حفیظ الله شریعتی - سحر)

 

جلسه دفاع از رسالۀ دکتر حفیظ الله شریعتی (سحر) داوطلب احراز درجه دکتری به عنوان بررسی و توصیف گویش هزارگی افغانستان در دانشکدۀ ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی تهران ساعت دو روز دوشنبه تاریخ  20/4/90 با حضور تعدادی از اعضای علمی و جمعی از دانشجویان و علاقمندان افغانستانی و ایرانی در محل سالن شهید مطهری دانشکده تشکیل شد. استادان راهنما، مشاور و داور به شرح زیر بودند:

استاد راهنما: دکتر اورنگ ایزدی- استاد و متخصص زبان شناسی و ادبیات ایران باستان.

استاد مشاور: استاد دکتر عباس علی وفایی- نسخه شناس، استاد ادبیات و متخصص دستور، رییس دانشکده ادبیات و زبان های خارجی.

استاد مشاور: استاد دکتر گلناز مدرسی قوامی-  زبان شناس و متخصص آواشناسی.

استاد داور: دکتر سرور مولایی استاد شناخته شده و مسلم ادبیات فارسی و آشنا با گویش های افغانستانی. مولوی شناس و استاد متن های کهن.

استاد داور: استاد دکتر مست علی پارسا، استاد ادبیات فارسی و دستور شناس و آشنا با گویش های خراسان بزرگ. رییس گروه دانشکده ادبیات فارسی علامه طباطبایی.

ادامه نوشته

گویش هزارگی و سخن حضرت مولانای بلخ

(تبیین نظریۀ بومی بودن هزاره ها)

 

ویژگی های گویش هزارگی

گویش هزارگی ادامه پهلوی اشكانی یا یکی از لهجه های این زبان باستانی است. اشكانیان خود اهل خراسان بزرگ بودند و زبان خراسان یعنی هرات، بلخ، هزارستان، بخارا و ثمرقند، نساء و ابیورد، توس و مرو و... را با خود به تیسفون بردند و فارسی دری صورت تحول یافته این زبان است. دلایل دیگر نیز این نكته را تأیید می كند و آن اینكه در فارسی دری و همین طور گویش هزارگی واژه هایی هست كه خاص زبان پهلوی اشكانی است و در پهلوی ساسانی به كار نمی رفته اند. مهمتر از همه در زبان دری و گویش هزارگی واج های ژ و غ هست كه در پهلوی اشكانی بوده و در پهلوی ساسانی به كار نمی رفت (البته بعدها به صورت واجگونه به كار می رفته نه واج). کتیبه سرخ کوتل بغلان که در عصر اخلاف کنیشکا در سده دوم میلادی (۱۶٠ م) نوشته شده است واژه هایی که در آن آمده شکل متحول زبان پارتی و نزدیک به زبان پارسی دری و گویش هزارگی را می نماید. و از سوی دیگر ریشه واژه های آن به اوستا می رسند که در گویش هزارگی نیز نمونه های دارد؛ مثلاً  مه = بزرگ، که مه در گویش هزارگی  همان من است که بزرگی طرف را می رساند. زیرا تا طرف خود را بزرگ نپندارد مه – من نمی گوید.  لیز = دژ، بگ لنگ = بغلان، شا = شاه، که در گویش هزارگی هم شا می گویند: مبارک شا به جای مبارک شاه. نامه برگ = نامور، که درگویش هزارگی هم نامه برگ (نام- ابر- ک) گفته می شود. چنانچکه مردم لومان در جاغوری پسوند ناشناختۀ ک را بسیار به کار می برند. چنانچه می گویند: بردک، خوردک، کردک که باید یکی از پسوندهای کهن هزارگی و زبان پارتی باشد. کرد = کردن، هزاره ها نیز به جای کردن کرد به کار می برند. ساختن که در هزارگی نیز چنین است و ... همین طور کتیبه های جغتو، ارزگان و ناوور نیز به گویش هزارگی بسیار نزدیک کتابت شده که ریشه های بسیاری از واژگان، دستگاه آوایی و دستوری آنان به گویش هزارگی نزدیک اند.

ادامه نوشته

 

گویش هزارگی

(تبیین نظریۀ بومی بودن هزاره ها)

هزاره ها 25٪ نفوس افغانستان را تشکیل می دهند، و بیشتر باشندگان مناطق مرکزی(هزارستان) افغانستان بوده و در زراعت، مالداری و صنایع دستی محلی مشغولند. اگر چند امروزه بیشترین جمعیت شهرهای فارسی زبان در افغانستان را هزاره ها تشکیل می دهندکه به تجارت، آموزش،کارهای فرهنگی و دولت مداری مشغولند.

هزاره امروزه به صورت پراگنده در بیشترکشورهای جهان به ویژه در افغانستان، پاكستان، ايران، اروپا، استرالیا، هند كشورهاي آسياي ميانه و عراق زندگی می کنند و زبان آنان فارسی دری به گويش هزارگي است. گويش هزارگي از گويش هاي كهن خراسان بزرگ است كه بنابر نشانه های باز مانده از پيشينيان، زماني يكي ازحوزه‌هاي پربار زباني دامنه‌هاي شمالي كوه بابا و هندوكش و بخش گسترده‌اي از مركز افغانستان- هزارستان بوده است كه هنوز شمار فراواني از تيره‌ها و گروه‌هاي هزارستانی(غرجستانی) بدان سخن مي‌رانند. گویش هزارگي از گویش هاي مهم و ديرينة فارسي و فارسی دري در افغانستان است‌. اين گویش به سبب مسایل سیاسی و جغرافیایی از دید زبان‌شناسان و پژوهشگران زبان فارسی بدور مانده است. با توجه به ویژگی دستوری و واژگانی این گویش می توان، زمينه‌اي جذاب و جالب براي تحليل و بررسي زبان شناسی و ادبی در آن یافت. اين گویش تاكنون دست‌نخورده باقي مانده، لذا نظام آوايي، زبانی و دستوری فارسی میانه(پهلوی) و فارسی باستان(اوستایی)را حفظ کرده است. گویش هزارگی از شاخة زبان پهلوي شمالي و به عبارتي جزو زبان هاي كهن خراسان بزرگ است. و اينكه در نظام ساختاري‌، ريشه‌هاي گويش هزارگی‌، پهلوي شمالي و يا پهلوي اشكاني است؛ در ناحية مشرق (خراسان‌) كه عمدتاً عناصر و ویژگی های غيرفارسي ايراني يا پهلوي اشكاني را جذب کرده است. در حقیقت گویش مذكور دنبالة لهجة پهلوي شمالي يا پهلوي اشكاني است‌.(تقی خاوری،1385:ص 244).

ادامه نوشته

شه غرچکان بود برسان شیر (نظریه بومی بودن هزاره ها)

دلیل دیگر بومی بودن هزاره ها در افغانستان وجود نام های قبایل هزاره ها قبل از ظهور چنگیزخان است. آنان در گذشته گرستانی و غرجستانی معروف بودند. واژه “هزاره” تا قرن هفتم هجری در باره این مردم دیده نشده است. پژوهشگران داخلی چون دکترحبیبی،  محقق حسین نایل، پوهاند دکتر جاوید و پوهاند عمر صالح و پروفسور شاه علی اکبر شارستانی و شیرمحمد ابراهیم زی و… طرفدار این نظریه هستند. اینان هزاره ها را از ساکنان باستانی و بومی سرزمین افغانستان می دانند و به این باورند که هزاره ها صاحبان اصلی و حقیقی تاریخ، فرهنگ، تمدن و ادب بلخ و زابلستان باستان اند.

 

ادامه نوشته