بافتههاي موهايت
بافتههاي موهايت
1
بايد ميرفتم
فكر ميكنم دير شدهام
اين روزهايي كه هايدگر حرف اول را ميزند
چه كسي به بافتههاي موهاي تو فكر ميكند
انگشتانم را به پيچيش موهايت گره ميزنم
مانند گره بال پرنده
بر پهناي آسمان
موهايت را به تماشا مينشينم
تو انار به موهايت ميبندي
و انبوه عاشقان به خريد ميآيند
موهايت اعجاز را بر نميتابد
آويزان موهايت ميشوم
دخيل بسته بر گيسوانت
2
موهايت را عبور ميكنم
چون پهلواني كه از شكست ميدان برگشته باشد
سرافكنده و خاموش
انتظار معجزهء نيست مرا
هر روز مهيبتر از ديروز بر ميگردم
و همه چيز در من به بن بست ميرسد
3
امشب از شلال موهايت بستري ميسازم
و به خواب ميروم
تا در بهت اين جهان پر از وحشت
كابوس نديده باشم
+ نوشته شده در دوشنبه هفتم آبان ۱۳۸۶ ساعت 13:28 توسط حفيظ ا... شريعتي سحر