خواب های آشفته جهان
به ن-م
1
با خواب های تو می آشوبم
باخواب های تو بر می خیزم
جهان با من می اشوبد
جنون جهان از توست
دریوزگی جهان حاصل خواب های توست
شلنگ تخته می اندازد جهان
وقتی خواب تو را می بیند
یال های پریشان جهان از توست
با خواب های توست
که در چشمانم رودخانه های جهان جریان دارند
پر می شوند
و تهی
این ایل خفته ردپای آهوان را
در اضطراب چشم های تو تعقیب می کنند
این ایل سر گردان
جنون تبار من است
که با گیسوان پریشان
بالاتر از جهان استاده اند
2
کنارم که می نشینی
فانوس چشمانم را خاموش می کنم
اسپان تک تاز رویاهایم
نه از پل می گذرند
و نه از رود خانه
به تو بر می گردند
کنارم که می نشینی
فانوس های جهان خاموش می شوند
وتو نیز به خواب می شوی
فقط چشمان من است
که به پاسداری از جهان مشغولند
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم آبان ۱۳۸۶ ساعت 12:35 توسط حفيظ ا... شريعتي سحر