شیوه های بیان زمان در گویش هزارگی
( دکتر حفیظ الله شریعتی (سحر)
چکیده: گویش هزارگي از گویشهاي مهم و ديرينهی فارسي در افغانستان است. اين گویش به سبب مسایل سیاسی و جغرافیایی از دید زبانشناسان و پژوهشگران زبان فارسی بدور مانده است. با توجه به ویژگی دستوری و واژگانی این گویش میتوان، زمينهاي جذاب و جالب براي تحليل و بررسي زبان شناسی و ادبی در آن یافت. اين گویش تاكنون دستنخورده باقي مانده، لذا نظام آوايي، زبانی و دستوری خود را حفظ کرده است. گویش هزارگی از شاخة زبان پهلوي شمالي و به عبارتي جزو زبان هاي كهن خراسان بزرگ است. و اينكه در نظام ساختاري، ريشههاي گويش هزارگی، پهلوي شمالي و يا پهلوي اشكاني است؛ در ناحية مشرق (خراسان) كه عمدتاً عناصر و ویژگی های غيرفارسي ايراني يا پهلوي اشكاني را جذب کرده است. در حقیقت گویش مذكور دنبالة لهجة پهلوي شمالي يا پهلوي اشكاني است.(تقی خاوری، 244).
در این نوشته تلاش با توجه به ویژگی های گویش هزارگی شیوه های بیان زمان در گویش هزارگی به بررسی و توصیف گرفته شده است که با فارسی رسمی متفاوت می نماید و نشان از دیرینگی و طبیعی بودن این گویش دارد.
کلید واژه ها: گویش هزارگی، هزاره، فارسی دری، گویش، کهن واژه ها، زمان، فصل های سال، ماه، ساعت.
گویش هزارگي
زبان مردم هزاره فارسی به گويش هزارگي است. در اين گويش تعداد زیاد واژه های اصیل و كهن فارسی دری وجود دارد. هسته اصلی واژگان گويش هزارگي را کلمات فارسی دری با گویش هزارگي تشکیل می دهد.
گويش هزارگي خود شاخهاي از گويش كهن زبان پارسي دري است، به علت بهره مندي از واژهها و قواعد دستوري اين زبان و نيز دارا بودن كلمات مترادف و صورت هاي مختلف از يك كلمه، سهولت قابل توجهي را در اختيارگويشوران خود قرار ميدهد. گويندگان ميتواند به اقتضاي نياز، دست به انتخاب يكي از صورت هاي هممعني يا كلمات مترادف بزند. مثلاً كلمة نيست را در هزاره اي ميتوان چهار گونه تلفظ كرد: نيست، نيسته، نييَستَه، نييَه. يا چشم به سه صورت تلفظ ميشود: چشم، چيشيم، چيم. حد اقل امكانش اين است كه به اقتضاي نياز ميتوان از صورت كتابي الفاظ استفاده كرد.(خاوری، مقاله دوبیتی های هزارگی).
امكانات ديگري زباني كه در اين گويش وجود دارد، دو مصوّتي ياي مجهول و واو مجهول است كه در اين گويش كار برد زيادي دارند. اين دو مصوّت، در اقتضاي نياز گويشوران به راحتي تبديل به مصوت كوتاه كسره و ضمّه ميشود. به همين جهت است كه طرز صحيح تلفّظ كلماتي كه داراي اين دو مصوّت هستند، ممكن است در گفتار و نوشتار به راحتي براي غيرگويشوران قابل فهم نباشد. مثلاً روز در هزاره اي با واو مجهول تلفظ ميشود، اما بسياري از گويشوران آن را رُز با ضمّه مي خوانند و مي گويند. همين طور در گويش هزارگي، كسرة اضافه را اشباع ميكنند تا حدي كه نزديك به "ي" ميشود. بر اين گونه برخي از واژگان در اين گويش چندگونه تلفظ دارند. هركس بنا به سليقه خود ممكن است به گونهاي تلفظ كند. مثلاً كلمة عاشق به دو صورت آشوق و آشيق تلفظ ميشود. يا چادر هم چادَر تلفظ ميشود و هم چادير.(همان)
از طرف ديگر در گويش هزاگي واژه هاي ناب دري و كلماتي كه چندين سده استفاده داشته وجود دارد كه براي پژوهشگران زبان پارسي گنجينه است بي پايان. براي نمونه مصدرهاي ستادن و هشتن كه معادل آن گرفتن و گذاشتن است را امروزه فقط در هزارستان مي توان يافت. در هزارستان مردم بسياري اين واژگان نژاده و صدها كلمات ديگر را استفاده مي كنند. اين كاربرد هاي واژگاني در ديگر مناطق فارسي زبان براي مردم ناآشنا است. چنانچه در هزارستان اگر بگويند كه فلاني فلان چيز را از من گرفت: مي گويند كه فلاني فلان چيز را از من ستاد يا استاد به لهجه جاغوري. (ستاد از مصدر ستادن) و يا وقتي به كسي امر مي كنند كه فلان چيز را بگذار مي گويند كه فلان چيز را بل- بهل (بهل از مصدر هشتن كه در متني از ناصر خسرو بلخي آمده است: كه ( ... لب فروهشته و در كنجي نشته ... ) همين طور گويش هزارگي از نظر دستور زباني، دستور زباني شبيه زبان فارسي دارد، مانند قرارگرفتن(فعل، فاعل،مفعول ،صفت، صفت و موصوف و يا مضاف ومضاف اليه ويا نهاد و گزاره)كه همه از دستور زبان فارسي پيروي مي كنند. اگر چند از نظر آوايي با پارسي معيار تفاوت هايي دارد كه اين تفاوت آوايي در تمام زبان هاي زنده جهان ديده مي شوند. كه در مورد گويش هزارگي با ديگر گويش هاي زبان پارسي دري درتاجيكستان و فارسي در ايران نيز اين گونه است. اينان بسياري از واژگان و دستوري كه به كار مي بندند شبيه به هم اند. اگر چند در تلفظ تفاوت هاي با هم دارند. مثل اين كه در گويش هزاره اي (موروم) در ايران (ميرم) و در تاجيكستان (ميروم) مي شود. كه تفاوت هاي روساختي را آشكار مي كند كه البته همگي از ريشه رفتن گرفته شده است.
به هرروي، گويش هزارگي شاخهاي از گويش زبانِ فارسي است. اين گويش با وجود نزديكي ها و اشتراكاتِ نسبتاً قابل توجه با زبانِ فارسي، تفاوتهاي زيادي نيز با اين زبان دارد. يكي از اين ديگر گونگي تفاوت هاي دستوري در اين گويش كهن است. و همين طور از نظر آوا شناختي و كاربرد جمله ها نيز با فارسي امروز تفاوت هاي دارد. البته اين ديگرگونگي با فارسي دري كهن نزديگ تر است، كه از ديرينگي و اصيل بودن اين گويش حكايت دارد. يكي ديگر از نمونه هاي اين ديگرگوني پساوند هاست. پساوند ها ابزارهاي دستوري در اين گويش است، كه از"بيست" تا از پُركاربرد ترين هاي آن"پانزده" تا ناشناخته و يا غير فارسي هستند. اين پساوند ها بايد اوستایی، پهلوی و شاید هم تركي و يا مغولي باشند. همين طور: بخش بزرگي از واژگاني در اين گويش وجود دارند، كمتر در گويش هاي ديگر وجود دارند. اين واژگان كهن گنجينه اي است و بر غنامندي واژگاني گويش هزارگي صحه مي گذارند. هم چنين در گويش هزارگي برخي واژگان فراموش شده فارسي ديده ميشوند، كه كمتر در گويش هاي ديگر پارسي به كار مي روند. از آن گونه اند : اژغند يا اژغرند (بهم ريختهگی، بهم ريخته)، اِستور (ستبر، كلفت)، گيميز (ادرار)، كه ريخت ميز وجود دارد. آوور (ابر) كه او همان آب است و ور از ورداشتن كه پسين ها برداشتن شده است. معناي آن بر و بار داشتن آب توسط ابر بايد باشد. كه هنوز در ايران و افغانستان استفاده مي شود. و همين طور: بل- بِهِل( بگذار)، اِستَرَه( ستاره)، تيز(گاز روده) میتین، چکشی که برای ساختن سنگ آسیاب به کار برده می شود. چرمینه: ریسمان چرمی، آویست: آبستن. ديگدان، آتشخانه، موزه، چارچو يا چار چوب: جای نگهداری حیوانات. و... كه از ديرينگي و اصالت كهن اين گويش حكايت دارد. بنابر اين، گويش هزارگي آميغي از 85 درصد فارسی 10 درصد ترکی و 5 درصد مغولی و ساير زبان ها است. لذا نياز مي رود تا اين گويش، زبان شناسانه مورد بررسي قرار گيرد.
شیوه های بیان زمان
عبارت های کلی زمان
قیدهای مانند امرز و آلا(حالا) و حرف اضافه های مانند (پیش ازو، پیش، ازو پیش و قبل ازوباد(بعد) و در) عبارت های کلی زمان را نشان می دهند.
ساعات شبانه روز
در گویش هزارگی برای تعیین وقت و زمان که از پرسشواژۀ چن- چند استفاده می شود از حرف اضافه استفاده نمی کند: سات دو بیه که بازار بوریم(ساعت دو بیا که بازار برویم). سات چنده(ساعت چند است). دقیقه های افزون بر ساعت را تیر شدو می گویند و دقیق های کمتر از آن را با کم و منده(ماندن) بیان می کنند: بیست دقیقه از چار تیر شده(بیست دقیقه از چهار گذشته). شش دقیقه منده د سه(شش دقیقه به سه مانده). برای نشان دادن یک چهارم ساعت از لفظ پاو و یک پاو(ربع) و برای یک دوم ساعت از نیم استفاده می شود. از عبارت های مانند: پیش، باد(بعد) نیز برای تعیین ساعت استفاده می شود. از حرف اضافۀ د- به و فعل بودو و یا اسم مفعول فعل ماندو برای بیان دقیقه های کمتر از ساعت استفاده می شود: دو دقه د چار منده(دو دقیقه به چار مانده). باد از یازده(بعد از یازده) پیش از سات پنج(پیش از ساعت پنج) پاو بال سه(سه و ربع) پاو کم سه(یک ربع به سه) سه و نیم. برای بیان دیگر از ساعت معمولا پیش و پس و گاهی باد(بعد) را به کار می برند: دو دقه پیش از آفت(دو دقیقه پیش از هفت) دو دقه باد از آفت(دو دقیقه بعد از هفت). همین طور حرف اضافۀ د را می توان با حرف بودو و یا صورت گذشتۀ ماندن- ماندو به کار برد: بیست دقه د دو، بیست دقه منده د دو(بیست دقیقه مانده به دو).
تقسیمات شبانه روز
صبای گاه، گص صبا(صبح گاه) صب(صبح) سحر، نمیرزه- نیمروزه، شفق، چاشت، بیگاه، صبا، پیش از نمیرزه، باد از نمیرزه، باد از صب، شام، شو، رز(روز) پشین، سایه بیگاه(عصری) قید های زمان است که تقسیمات شبانه روز را با آن ها نشان می دهند: صبای گاه امادوم د خانه تو(صبح زود به خانه ات آمدم).
روزهای هفته
روزهای هفته قیدهای است که بدون حرف اضافه می آیند: شنبه- شمبه/ اولفته، یک شمبه، دو شمبه، سه شمبه، چارشمبه، پن شمبه، جمه، برخی مناطق شمبه را مانند امروز شنبه ادا می کنند. هزاره ها برای جویا شدن از روزهای هفته معمولا از ضمیر پرسشی به اضافۀ لفظ رز و پرسشواژۀ چن پیش از شمبه/ شنبه می آورند: امرز چه رزیه،(امروز چه روزی است). امرز چن شمبه ست یا امرز چن شومبه یه (امروز چند شنبه است).
ماه های سال
برای ماه های سال قیدهای را می آورند که حرف د/ در آن اختیاری است اما برای شرح دادن وقایع دایمی آوردن حرف د- در الزامی است: د اول مای بار زمینا ره کشت مونیم(در ماه اول بهار زمین ها را کشت می کنیم).تقویم هزارگی خورشیدی است ولی مردم عادی ماه های قمری را ترجیح می دهند و حساب و کتاب شان بیشتر با ماه قمری است. مثلا سرسال خمس و ذکات و مال امام شان را با ماه قمری حساب می کنند وآن را مای خدایی می خوانند: مای خدایی چنده. ماه خورشیدی را تاریخ و یا تاریخی می گویند: امرز چن مای تاریخی یه(امروز چند ماه تاریخی است). در جواب که بپرسد چند ماه است می گویند: خدایی یا تاریخی. ماه های هزارگی یکی رسمی است که در افغانستان معمول است مانند: حمل، ثور، جوزا، سرطان اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو و حوت. اما غیر رسمی آن چنین است: اورال، ايد، برريد، سرتایستو، چیله تایستو، آخر تایستو، تخم ریز، برگ ریز، چیله زمستو، بامو، سيا بار، نجير، فصل های هزارگی مانند پارسی است: بار، تایستو، تیرما یا خزان، زمستو. ماه های ایرانی مانند: فروردین، اردیبهشت و... رواج ندارد. به جای آن حمل، ثور و جوزای نجومی را به کار می برند. ماه های غیر رسمی هزارگی با توجه به ماه های قمری هزارگی چنین اند:
اورال |
حمل |
اید |
ثور |
بررید |
جوزا |
سرتایستو |
سرطان |
چیله تایستو |
اسد |
آخیر تایستو |
سنبله |
تخم ریز |
میزان |
برگ ریز |
عقرب |
چیله زمستو |
قوس |
بامو |
جدی |
سیابار |
دلو |
نجیر |
حوت |
سال
هزاره ها بر اساس گرما و سرما، خشکی و رطوبت که تاثیری فراوانی بر زندگی روز مرۀ آن ها دارند سال ها را بر اساس خوی و خواص حیوانات نامگذاری کرده اند. این دوره از سال دوازده سال است که چنین است:1- موش. 2- گاو. 3- پلنگ. 4- خرگوش. 5- نهنگ. 6- مار.7- اسپ.8- گوسپند. 9- میمون/شادی. 10- مرغ.11- سگ. 12- خوگ. اگر در هزارستان سال خورشیدی نو شود مرد هزاره از دیگری خواهد پرسید که: امسال چه سالیه؟ جواب خواهد شنید که سال گوسپو. این نکتۀ زبانی قابل یاد آوری است که هدف از سال مرغ- ماکیان نیست بلکه هدف از آن هر نوع پرنده به طور مطلق است که در متون کهن پارسی هم از نام مرغ مطلق پرنده را آورده اند.
همین طور درگویش هزارگی با حرف اضافۀ د- در اختیاری سال را نشان می دهند: مه د سال ازار و سه صدو چیلو نه د/به دنیا امدوم(من در سال هزار و سه صدو چهل نه به دنیا آمده ام).
اعیاد
با قید زمانی بدون حرف اضافه عیدها را نشان می دهند: عید موریم خانه باکل خو(عید خانۀ پدر بزرگم می روم).
فصل ها
با حرف اضافۀ د- در اختیاری فصل ها را نشان می دهند: گل بیری د فصل بار پیدا موشه(گل عروس در بهار می روید).
وقایع همیشگی و متناوب
اتفاق های همیشگی و پی در پی یا متناوب را با واژه ار (هر) که آن را پیش از قید زمان می آورند و یا با پسوند جمع ساز ا(ها) که آن را به قید زمان وصل می کند بیان می کنند: ار سه شمبه نوبت مال د- در مه یه(هر سه شنبه نوبت رمه با من است) سه شمبه یا د بازار موروم( سه شنبه ها در بازار می روم).
آینده مشخص
در گویش هزارگی بدون حرف اضافه آیندۀ مشخص را می آورند ولی پس از لفظ زمان لفظ دیگه را باید ذکر کرد. در این حالت به جای صورت رسمی زمان آینده بیشتر از زمان حال ساده استفاده می شود: بابی یک سات دیگه میرسه(پدر- یا پدر بزرگ یک ساعت دیگر می رسد).
گذشتۀ مشخص
از لفظ پیش برای نشان دادن زمان گذشتۀ مشخص استفاده می شود. پس از لفظ زمان این لفظ می آید: دو روز پیش غزنی بودوم.
نتیجه گیری
گويشهزارگی به عنوان يكي از گونهها و اشتقاقات زبان مادر(فارسی)، علاوه بر كاركرد گویشی محمل انتقال فرهنگ مردم هزاره، به مثابهي پاسگاه و گنجينهي واژهها، اصطلاحات و تعبيراتي كه در زبان مادر به فراموشي سپرده شدهاند و يا كاربرد خود را از دست دادهاند نيز قابل توجهاند. از نگاهي ديگر گويشهزارگی به لحاظ حيات پويا و طبيعي اش، مولد اجزا و تركيباتي غني هستند كه، مطالعه و استخراج و بكارگيري آن ها ميتواند موجب غناي زبان مادر گردد. زیرا این گويش داراي قدمتي ديرينه، پر از فراز و فرود در مسير تاريخ، گنجينهاي سرشار ناشي از ارتباط و تطور فرهنگي اقوام گوناگون در خراسان در بازنماياندن گوشهاي از قابليتهاي گويشي است که با توجه شیوه های بیان زمان در گویش هزارگی می توان این زیبایی های گویشی و فرهنگی را دید.
منابع و مآخذ
1- خانلری، دکتر پـرويز، زبان شـناسی و زبان فارسی، چاپ سـوم توس، ۱۳۷۳، ص ۷۳
2 ـ احمد، ابومحبوب، ساخت زبان فارسی، ، نشر ميترا، تهران 1375 ص 20.
3- محمد جعـفـر نـرشـخی، تاريخ بخارا، تهران، ۱۳۵۱ خ، ص ۵۶
4- موسوی، سید عسکر، هزاره های افغانستان، ،تهران: 1379 خورشیدی مترجم اسدالله شفائی.
5- نبی زاده کارگر، محمد عوض، رسالهء لهجه های مروج مردم هزاره. جلد اول. کابل: 1365
6- لعلی، انجینر علیداد، سیری در هزاره جات، تهران: 1372 خورشیدی
7- نا یل، حسین، یاد داشتها ی در با ره سر ز مین و ر جا ل هزاره جات تهران: بهار 1379 خورشیدی
8- فرهنگ، مير محمد صديق، افغانستان در پنج قرن اخير، پشاور: 1367 خورشیدی
9- كاتب هزاره، فيض محمد، سراج التواريخ، كابل: 1331 خورشیدی
10- فاريابي، دكتورهمت، همزيستي زبانهاي رايج در افغانستان (انترنت)
11- خاوري، محمدجواد امثال و حِكَم مردم هزاره، ناشر: انتشارات عرفان، چاپ اول 1381 تهران
12- يزداني، حسين علي، پژوهشي در تاريخ هزاره هاج1 ناشر: چاپ اول1368 مشهد
13- يزداني، حسين علي، پژوهشي در تاريخ هزاره هاج2 ناشر: احسانی، چاپ اول1373قم
14- همداني، رشيدالدين فضل الله، جامع التواريخ 4ج، تصحيح و تحشيه محمد روشن، مصطفي موسوي
15- يزداني، حسين علي، فرهنگ عاميانه طوائف هزاره، ناشر: چاپ اول 1371مشهد
16- ابوسـعـيد عبدالحی بن ضحاک گرديزی، زين الاخبار، چاپ ۱۳۳۳خ، با مقدمه سـعـيد نفـيسی اسـتاد دانشـگاه تهران، ص ۱۱؛ نسـخه عبدالحی حبيبی، بنياد فرهـنگ ايران، ص ۱۹۶ /
17- شـهـرسـتانی، پرفـسـور شـاه علی اکـبر، پيدايـش و تحـول زبان فارسی دری، دهـلی جـديد، بنياد فرهـنگ و تمدن افغانسـتان، ۱۹۹۹، ص۳ و ۴
18- ژوبل، پرفـسـورمحمد حيدر" تاريخ ادبيات افغانسـتان "، چاپ اول ۱۳۳۶ کابل؛ چاب دوم ۱۳۷۹، پشـاور، ص ۲۲
19- جاويد، دکتر عبدالاحمد، افغانسـتان مهد پيدايش زبان دری اسـت، مجله آريانا برون مرزی، شـماره ۴، ۱۳۷۸، سـويدن، ص ۸
20- شـکوری، اکادميسن محمد جان، خراسـان اسـت اينجا، شهردوشـنبه، دفـتر نشـر نياکان، ۱۹۶۶، ص ۱۴۲ و هم چنان ماهـنامه "جنبش"، نشـريه جنبش ملی تاجيکسـتان شـماره ۵، اکتوبر ۱۹۹۷
21- پـرفـسـور يار شـاطر، لغـت نامه، علی اکبر دهخـدا، تهران، چاپخانه دولتی،۱۳۳۷، ص ۴۵
22- افـشـار يزدی، دکتر محمود، افغان نامه، تهـران، ۱۳۶۱، جلد سـوم، ص ۵۱ و ۵۲
۲۳. بهار، ملک الشـعـرا، سـبک شـناسی، چاپ پنجم، ج ۱ ، تهران، ص ۲۶
24- صفا، دکتر ذبيح الله، گنج سـخن، انتشـارات ابن سـينا، تهران، ۱۳۲۹ مقدمه ص ۲۸
25- مايل هـروی، نجيب، بگـذار تا از اين شـب دشـوار بگـذريم، تهـران، ۱۳۷۳، ص ۵۲
26- جاويد، پـرفـسـورعـبـدالاحـمد، نقـش زبان دری درهمبـسـتگی مـلی و فرهـنگی هـنـد، ماهـنـامه " فردا "، شـماره هـشـتم، سـويد و هـمچنين ماهـنامه " صرير" شـماره بيسـت و دوم، نوامبر ۱۹۹۷، هـلـند
27- کاضمی،محمد کاضم، همزبانی و بی زبانی، نشر عرفان، تهران: 1382
28- . مایل هروی، نجیب، بگذار تا از این شب دشوار بگذریم، نشر، مرکز مطالعات ایرانی، تهران: 1373