زن، توسعه و رسانه در افغانستان
زن، توسعه و رسانه در افغانستان
مقدمه:
در افغانستان كنوني از كهن روزگار تا هنوز به طور سنتي به وسيله هنجارهاي اجتماعي محافظهكارانه، تفكيك فضاي جنسيتي و تقسيم نقشها، وجود داشته و همواره از آن به عنوان فضاي پرده نشيني ياد شده است. براساس اين قانون نانوشته براي زنان نقشهاي خانگي در نظر گرفته شده است يعني؛ ايجاد فضاي خلوت و خصوصي براي مردان. اين تفكيك عمومي كه اوج آن در قرن نوزدهم به چشم ميآمد، اكنون در شهرها كم رنگ شده و در روستاها همچنان وجود دارد؛ اگرچند در دورههاي تاريخي در افغانستان نشاني از فرمانروايي زنان و هنجار شكني آنان به چشم ميخورد، اما اين ساختار شكني به حدي كمرنگ است كه در هالة از گرد و غبار تاريخي گم شده است. آزادي زنان از اواخر دهة 1920 زماني كه شاهامان الله، پادشاه امروزي و ترقيخواه افغانستان از سفرش در اروپا برگشت و دست به اصلاحات نوين زد، آشكار ميشود. اصلاحات شاهي شامل: سلطنت مشروطه، مجلس انتخابي، دستگاه قضايي مدرن، آزادي زنان، آموزشهاي اجباري و مختلط بود. در زمان حكمراني ظاهرشاه زمينة حضور زنان در مجامع عمومي به وجود آمد و قانون كشف حجاب به طور رسمي اعلام شد. شكلگيري مدارس دخترانه، مراكز بهداشتي درماني ويژه زنان، آموزشها و مهارتهاي جديد، پرستاري و مديريت، از دستآوردهايي اصلاحات ظاهرخاني در اين دوره بود. اين تغييرات در دوران رژيم كمونيستي به سطح بالايي ارتقاء يافت. در اين تكاپو زنان از پستوي خانهها به دانشگاه، پليس، ارتش، حاكميت، رياست و وزارت راه يافت، اما در دوران حاكميت مجاهدين زنان دوباره به پستوي خانهها باز گشتند يا به خارج از كشور تبعيد ناخواسته شدند، همين طور در زمان حاكميت طالبان زنان به موجودات بيصدا و تصوير تبديل شدند.
پس از تغييرات جديد و شكلگيري حكومت ملي و دموكراتيك رئيس جمهور كرزي زنان دوباره به جامعه برگشتند، اما بسيار صوري و شتاب زده، تا بتوان افكار عمومي و جهاني را در بارة زنان دربند افغانستان راضي نگهداشت.
سوابق تاريخي، اسطورهاي و شفاهي زنان در افغانستان:
در باورهاي عاميانه مردم افغانستان زن و مرد از يك بوته گياه ديباس به وجود آمدهاند يا يكي از دندة ديگري و يا هردو مشتركاً از بذري به نام زئوس و يا آفريدهاي با دو چهرة زن و مرد كه بعدها دو شقه شدهاند؛ انسان جدا افتاده از نيمه گمشدهاش.
اگرچند اين باورها در ميان بيشتر فرهنگها و تمدنهاي كهن وجود دارد، اما در افغانستان بر اساس تسلط گفتمان شفاهي هنوز پررنگ به نظر ميرسد. در جهان و باورهاي كهن آن، هرزني جنبة مردي «آنيموس» و هر مردي جنبة زني «آنيما» دارد كه در افغانستان در باورهاي مردمي، به دو شكل ناناس و مرداس وجود يافته است. بازتاب اين عقايد را ميتوان در ادبيات جهان به آشكارا ديد. در ميان اعراب شاعران در ارتباط با اجنّهاي بنام تابعه كه زن است و الهام بخش شاعران، سخن ميگويند. تابعه باعث ميشود شاعران شعر بگويند و از زنان پيروي كنند. حضور بئاتريس در كمدي الهي دانته، حوا، در بهشت گمشدة ميلتون،زن شبانه موعود سهراب سپهري، ركساناي شاملو، ريراي نيما، گلبدون در بين شاعران افغانستان و... تجسمي از چنين باوري از زنان در جامعه هستند.
زن در افسانههاي مردم افغانستان كيمني و يا كيني است. سياهترين چهرة مال اوست، البته اين باور نسبت به زنان پير وجود دارد كه در ادبيات شفاهي مردم جهان به پيرهزن معروف است. كيني مظهر حيله و خيانت است كه از احساسات پاك زنان و مردان جوان سوء استفاده ميكند و آنان را به دام مياندازد. او به اندازة تار گيسوانش حيله و ترفند بلد است. وي طماع و دلبسته به دنياست و در مقابل سيم و زر ضعيف است و دست به هر كاري ميزند. سنگ دل است و از عاطفه بشري بويي نبرده است. به طور نمونه وي در افسانه «شاهزاده و تار موي» پس از حيلههاي بسيار دستش رو ميشود و به جزاي اعمالش ميرسد. كيني به دُم اسب بسته شده و تكه تكه ميگردد يا توسط فرماني به دو نصف ميشود. زيرا ناتواني و ضعيفه بودن او باعث اين حيلگي و خيانت شده است، در عوض مرد افسانه چون قوي است، جوان مرد است و به اوصاف مردانگي متصف است. در ضربالمثلهاي افغانستان زنان بيوفا و مكار است، اما جهان بدون او معنايي ندارد. به طور نمونه: در خانة گنجشك سر مار كه ديد / از اسب و زن / و شمشير وفادار كه ديد. / زن نداري، غم نداري، / مرد كار ميكند، / زن لاف ميزند. / زن اگر بربام بود، / نگوفلاني مرده. / زن بد در سراي مرد نكو/ اندرين عالم است دوزخ او. / اما در چند ضربالمثل ديگر، از زنان به صفت نيكويي ياد شده است: زن نيك مرد را تاج بر سر كند. / زن شناختن دنياشناختن است. / زن خوب فرمانبر پارسا/ كند مرد درويش را پادشاه. / زن بلاست خدا خانه را بدون بلا نكند. / زن اصيل بگير، كلاهت را كج بگذار / در اسطورههاي كهن آن سامان زنان اصالت اهريمني و جادوگري دارد، اگرچند تعميم يافته نيست، هستند زناني كه در اسطورهها از آنان به عنوان نجات بخش ياد شده است. بنابراين باور كهن، زنان دروازه گناه است و عامل گناه مرد. مرد حضور خدا در زمين است و زن از دندة چپ مرد ساخته شده است. وظيفه او جز آرامش و راحتي مردان نيست. زيرا او باعث رانده شدن آدم از بهشت ميشود.
بنابراين زنان يا مقتدر است كه حضور اهريمن و شيطان در اوست يا منفعل است كه درخدمت مردان است. اراده، انتخاب، عقل را در حوزة او راه نيست، زن اهريمن و پليد است، روح شيطاني، افسونگري، جادوگري در وجود زن لانه دارد و باعث بدي مرد ميشود كه چنين چيزي در اسطورههاي يوناني نيز ديده ميشود. زني به نام پام پاندرا، باعث باز شدن جعبه پاندرا ميشود و در نتيجه هرچه اعمال شيطاني و مرض است در جهان گسترش مييابد. در يكي از افسانههاي كهن مردم افغانستان مردي در خواب ميبيند كه اگر زن بگيرد گرگ او را تكه تكه خواهد كرد و پاره پاره خواهد خورد. مرد تا مدتي زن نميگيرد اما روزي زني افسونگر و زيبايي وي را در هالة زيبايي و عشق ميپيچد و مجبور با ازدواج با خود ميكند. مرد تا ميتواند از وي فاصله ميگيرد ولي شبي از روي ناچاري اسرار خود بر زن آشكار ميكند. زن بر او ميخندد و وي را ترسو ميداند. اما در شب حجله زن گرگ ميشود و او را پاره ميكند.
زن در تاريخ افغانستان:
اولين زن سفير و فرمانروا از تخت نشيني كابل به سيستان رودابه مادر رستم دستان است. عدالت در فرمانروايي، عاشق شدن،آزادي در عشق ورزي، شجاعت و جسارت وي در شاهنامه از زبان فردوسي بزرگ ستايش گر است. گردآفريد زن مرزدار و دژبان در سپيد دژ باميان، يكي از ممدوحان فردوسي است، وي در مقابل سپاه تورانيان و سهراب ميايستد و تا پايان شب مبارزه ميكند، شب هنگام خبر به كابل و سيستان ميرساند و رستم را به مقابله فرا ميخواند كه در فرجام رستم خويش را در دشتهاي هيرمند به خاك سياه مينشاند. منيژه دخت افراسياب، زن بيپروا و تأثيرگذار در شاهنامه، ممدوح ديگر فردوسي كه از وي به عنوان زن آزاده ياد ميكند. اگرچند آذرم دخت و سندخت نيز در شاهنامه وجود دارند كه در اثر بيتجربگي، ايران را برباد ميدهند ولي نشان از انعطافپذيري شاهانه در ايران دارد. تنها سودابه، زن غير قابل توصيف در شاهنامه است كه فردوسي در وصف آنان ميگويد: زن و اژدها هردو در خاك به / جهان پاك از اين هردو ناپاك به. (البته برخي به منسوب بودن اين شعر به فردوسي اشاره كردهاند). در عهد غزنويان هم عصر فردوسي (582-351) بنا به سنن قبيله و ساختار پيچيدة افغانستان به زنان احترامي خاص داشتند. زنان در حكومت حضور داشتند و از حقوق مساوي با مردان برخوردار بودند. «حرّه خاتون» مادر سلطان محمد غزنوي از اقتدار و احترام بالايي در حكومت داري، برخوردار بود و در امر سلطنت با حاكمان غزنوي شركت داشت. تركان خاتون در عهد خوارزمشاهيان يكي ديگر از اين گونه زنان است. در عهد غزنويان و خوارزمشاهيان طي چند قرن زنان از وضعيت بهتري برخوردار بودند. زن از شوهر ارث ميبرد، اگر در صورت كتك كاري جنين وي سقط ميشد؛ به اندازة ماههاي جنين شوهر مجبور به پرداخت جريمة مالي بود. نيابت سلطنت و واگذاري قدرت به يكي از پسران از «خاتونها» بر ميآمد. در پايان امر شاهانه مينوشتند «با احترام، شاه و خاتونها». خاتونها در دربار داراي تشكيلات اداري و مالي مستقلي بودند و در توطئهها و تحركهاي دربار و مردم نقش اساسي داشتند. «الان قوا»، جدة چنگيز كه مدتي در افغانستان، وي و بازماندگانش حكومت ميكردند، از چنين زناني است. روايت زندگي و بارداري او شبيه مادر عيسي(ع) است.
زن در ادبيات فارسي دري:
در ادبيات فارسي در زنان جايگاه ويژه و پررنگي دارند. زن به عنوان نماد عشق الهي در ادبيات عرفاني، جلوه و جمال الهي و در عشق زميني، نماد نيكويي و كنيد كه جلوة آسماني يافتهاند. گيسوي سنبل، كمان ابرو، زلف سيا، قد سرو، دهان تنگ از خصوصيات عاشقانه زن در ادبيات فارسي دري است. زن چهرة كلي دارد و پوشيده در حجاب و هالة قدسي است كه كم كم، چهره ميگشايد و عالم و آدم را به عالم ديگري ميبرد. با نگاه كوتاه به اين چند غزل ميتوان به اين رويكرد ديگر گونه پي برد: الا باد سحرگاهي گر امشب روز ميخواهي/ ازان خورشيد خرگاهي برآورد دامن محمل. «سعدي شيرازي» بنماي رخ كه باغ و گلستانم آرزوست/ بگشاي لب كه قند فراوانم آرزوست. «مولاناي بلخي» بنماي رخ كه خلقي واله شوند و حيران/ بگشاي لب كه فرياد از مرد و زن برآيد/ «خواجه حافظ شيرازي».
حضور زناني همچون عايشه دراني، محبوبة هروي، مخفي بدخشي به ويژه اولين زن شاعر فارسي دري، رابعه بلخي كه، اشعار زيبا، پرصلابت و فخامت وي زبان زد عام و خاص در دوران خودش بود و هنوز معدود شعري كه از وي باقي مانده است ستايش برانگيز است. نامه نگاري و مجادلة ادبي وي با رودكي، نشان از بزرگي، علم و دانش او دارد. عشق بيپرواي وي با بكتاش و سرانجام سرسپردن وي در آن راه، خبر از جسارت، شهامت و عظمت وي ميدهد. عشق او باز اندر آوردم به بند/ كوشش بسيار نامد سودمند/ توسني كردم ندانستم همي/ كز كشيدن سختتر گردد كمند/ عشق دريايي كرانه ناپديد/ كي توان كردن شنا اي مستمند/ عاشقي خواهي كه تا پايان بري/ پس ببايد ساخت با هر ناپسند/ زشت بايد ديد و انگاريد خوب/ زهر بايد خورد و پنداريد قند/ كه بلند پروازي وي را در عشق و شعر نشان ميدهد. امروزه زنان همچون ليلي صراحت روشني، خالده فروغ، پروين پژواك فايقه جواد مهاجر، نگهت دستگيرزاده، فوزه برلاس، شكريه عرفاني و زهرا حسين زاده در شعر و سپوژمي زرياب، مريم محجوب و... در داستان و رمان نويسي و صدها زن نويسنده، استاد دانشگاه و روزنامهنگار كه دستي پر از ادبيات فارسي دري دارند، حضور پررنگ زنان را در اين عرصه نشان ميدهد. سيمين حسن زاده در اعتراض به وضع موجود در زمان طالبان چنين ميسرايد: هان مگر در بهاي زن بودن/ گوشة انزوا سزاست مرا/ ناتوان، بينوا، حقير و ضعيف/ ز آفرينش همين بهاست مرا / من زنم، زن كه روح انسان است/ بارهگي، شيروارگي سزاست مرا/ با دو نمونه از شعر امروز زن در افغانستان اين بخش را به پايان ميبرم. «رحيمه ميرازيي»: نيمية ديگر من/ لبخند غمگين محو و نقاشي چهرهام/ كجا هستم/ كجاي سرزمين فراموشي/ و با صاعقه خشم كدامين نفرين/ از شانهاي تو جدا افتادهام. «فاطمه فيضي» مني كه قرنهاست/ گيسوان مردهام را / نسيمي پريشان نكرده است/ به صداي سم اسب كدام شهزادة نيامده دل خوش كنم.
امروزه در سراسر جهان زنان شاعر و نويسنده افغانستاني فراوان پراكندهاند كه بررسي اشعار آنها ميتواند نگاه آنان را به انسان و وطن نشان دهد.
آزادي زنان و ورود در عرصه عمومي:
در پرتوي اصلاحات شاه امانا... خان (1298) زنان و مردان در برابر قانون مثاوي شناخته شدند و در همين زمان در قانون اساسي افغانستان نظامنامههاي دربارة عقد و ازدواج، ماليات و مشاركت زنان و نقش زنان در جامعه تدوين شد. سن ازدواج براي دختران 18 سال و پسران 21 تعيين گرديد. تعدد زوجات محدود و ازدواج كودكان ممنوع اعلام شد. نخستين روزنامه زنان به نام (ارشادالنسوان) با سردبيري زني به نام «اسماء سميه» منتشر شد. عصر امانا... خان كه همزمان با اصلاحات تماشايي در پاكستان، ايران و تركيه، محمدرضاخان و اتاترك است، عصر عريان شدن تجدد و سنت در افغانستان است كه امانا... خان و اصلاحاتش را به محاق فرستاد. اصلاحات اماني دير نپاييد، با برآمدن «حبيبالله كلكاني» تمام آنان لغو شد و زنان دوباره به گوشهاي انزوا رانده شدند. دوران نادرشاه پدر ظاهرشاه عصر بدي براي زنان بود. زنان به حجاب مكلف شدند و از تحصيل زنان امتناع ورزيده شد. اما در دوران ظاهرخان، اين ممنوعيت برداشته شد و در قانون اساسي 1302 خورشيدي درج شد كه اسارت مرد و زن از طرف يكديگر ممنوع و آزادي، برابري آنان اعلام گرديد. در دوران هاشمخان صدر اعظم جدي ظاهرخان، اولين مدرسه دختران، مكتب قابلگي (مامايي) به وجود آمد و براي اولين بار زنان رفع حجاب را تقاضا و تبليغ كردند. اگرچند در دوران امانا... خان نيز كشف حجاب در دربار صورت گرفته بود. در سال 1343 خورشيدي چهارزن به نامهاي رقيه حبيب، و آناهيتاراتبزاد از كابل، خديجه اصراري از هرات و معصومه عصمتي از قندهار به مجلس راه يافتند. در سال 1341 خورشيدي خانوادة شاهي، افسران نظامي، مأموران دولتي در يكي از شبهاي جشن استقلال بدون حجاب وارد شدند كه به تمام افغانستان تسري يافت و با تمام مشكلات و شورشهاي شهري و روستايي رفع حجاب در كشور عملي شد. در سال 1352 خورشيدي، زنان در رأس حكومت و مسند تصميمگيري قرار گرفتند. محمد داوودخان اولين رئيس جمهور افغانستان، برابر مادة 27 قانون اساسي تساوي مرد و زن، عدم تبعيض در برابر زنان را اعلام كرد. زنان درين دوره وارد عرصه سياسي و اجتماعي شدند و به سطح بالايي ارتقاء يافتند.
زنان در رژيم كمونيستي افغانستان:
رژيم كمونيستي كابل به ويژه سالهاي اشغال افغانستان توسط ارتش شوروي سابق (89-1979 م)، زنان از وضعيت بهتري در شهرها برخوردار بودند. رژيم به آموزش و پرورش حرفهاي و به خصوص آموزش زنان تأكيد بسياري داشت. زنان پس از گذراندن دورههايي آموزشي در بخش دولتي، مانند نيروي پليس، ارتش، بازرگاني و صنايع به فعاليت پرداختند. همچنين به عنوان قضات دادگاههاي خانواده به كار گماريده شدند. زنان در اين دوران به عنوان استاد دانشگاه، داروساز و بالغ بر 75 درصد معلمان و 40 درصد از دارندگان مدرك دكتراي پزشكي و حدود نيمي از كارمندان دولت را تشكيل ميدادند. در روستاها نيز از آموزش برخوردار و همدوش مردان به كارهاي درون و بيرون خانه مشغول بودند. در اين دوران، اولين اتحاديه زنان «سازمان زنان آزاد و دموكراتيك» به وجود آمد، و «اتحاديه نويسندگان زنان افغانستان» شكل گرفت. اولين زن به عنوان وزير آموزش و پرورش «تعليم و تربيت» وارد كابينه شد. در اين سالها زنان زيادي به رياست اتحاديههاي كارگري، سازمانهاي دولتي و غير دولتي، مجلس و سنا راه يافتند. آناهيتاراتبزاد به عنوان وزير آموزش و پرورش و كبرانورزي به عنوان وزير فرهنگ و اطلاعات وارد كابينه دولتي شدند. دراين زمان بيحجابي تبليغ ميشد و زنان با حجاب را در ادارات دولتي و آموزشي راه نميدادند. در كابل و شهرهاي بزرگ زنان آزاد بودند و بدون چادر، روسري سركار ميرفتند و براي مردم نيز عادي شده بودند. دانشگاهها بروي زنان باز بود و زنان زيادي براي رقابت در كانكور سراسري ثبت نام ميكردند. يكي از خبرنگاراني كه سالهاي بعد در دوران مجاهدين از دانشگاه كابل سر ميزند در خاطراتش چنين مينويسد: از پلهها كه بالا رفتم، زن محجبه و سراپا پوشش به من گفت: ورود به بخش زنان ممنوع است. به يادآوردم كه در نظام قبلي وقتي از همين پلهها بالا رفتم گروه گروه زنان و مردان دانشجو با سر و وضع آراسته با حجاب و بدون حجاب پايين ميآمدند و تمام وجود آنان غرق در شادي بودند. اكنون زنان چهرة ممنوعهاند.
زنان در حكومت مجاهدين افغانستان:
مجاهدين كه عمري را در جنگ گذرانده بودند، جنگ را به شهرها، روستاها و داخل حكومت كشاندند. مدارس دولتي بسته و وزارتخانهها زير حملههاي موشكي تخريب شدند، لذا اجازه فعاليت از زنان سلب شده و زنان از كار در مؤسسات خارجي ممنوع شده و خانه نشين شدند. حجاب اجباري نيز اعلام شد. كاركردن و ورود زنان در عرصه عمومي مورد تهديد قرار گرفت و با شركت زنان در انتخابات علني مبارزه ميشد. سوء استفاده فيزيكي از زنان عموميت يافته و نقض حقوق زنان شايع شده بود. زنان در خانه براي گرم نگهداشتن سنگرهاي جنگ به وظيفهاي نانپزي و رساندن مهمات به جبهههاي جنگ گماشته شده بودند. نقض حقوق بشر بيداد ميكرد و زنان و كودكان قرباني نخستين اين آتش پارهها بودند. اگرچند با كاهش جنگهاي داخلي، صدايي از حقوق زنان و كار و تحصيل آنان به گوش ميرسيد اما با افزايش جنگ، خاموش ميشدند. البته در برخي شهرها مانند مزار شريف وضع زنان بهتر از هر دوره بودند.
زنان در فرمانروايي طالبان:
زنان درين دوره شرايط سختي را تجربه كردند، حضور آنان و حتي تصاوير آنان حذف شده بودند. كار و ورود به عرصه اجتماعي از آنان سلب شده، آموزش و تحصيلات عالي براي آنان ممنوع اعلام شده بود. پليس امر به معروف و نهي از منكر در همه جا حضور داشت و به تخلف زنان از قبيل آرايش، پوشيدن لباس شيك و جذاب، كفشهاي پاشنه بلند رسيدگي ميكرد. زنان تحصيل كرده خانه نشين شدند. پنجرههاي خانهها سياه و رنگي شدند تا زنان اين الهه عشق و گناه، باعث رانده شدن مردان از بهشت طالبان نشوند. نشستن زنان كنار مردان حرام بود و استفاده از ماشينهاي شبه خارجي براي زنان ممنوع اعلام شده بود. فقط در حوزة بهداشت و درمان آن هم براي زنان، حق كار براي زنان وجود داشت. موسيقي، فيلم، ويديو، تلويزيون، ماهواره، زيارت قبور به ويژه قبر رابعه بلخي، حنابستن، رنگ ناخن، اعدام و بساهنگام قطع دست و پا را به دنبال داشت. زنان موجودات بيچهره و صدا بودند كه گاهي آهسته ميگفتند، عشق و آزادي، در چنين روزگاري محسن مخملباف گفته بود:«آيا عشق از پشت برقهها عبور ميكند؟». زنان بايد آهسته راه ميرفتند، زيرا صداي پاي آنان باعث گناه و آزاردگي روح فرشتگان زميني ميشدند. خارج شدن بدون حجاب كامل و بدون حضور يكي از وابستگان نزديك ممنوع بود. اگرچه به طور مخفيانه زنان هم درس ميخواندند و هم مجالس شادي زنانه داشتند. اگرچند با وجود اين همه فشار، زنان موفق شدند، به رغم تمام محدوديتها، به تعداد پنج هزار و هشتصد و هفتاد چهار زن به وسيله جامعه امدادرساني بينالمللي به كار مشغول شوند و در برخي شهرها اجازه درس خواندن خصوصي را از طالبان محلي دريافت دارند. به طور نمونه در شهرستان جاغوري از توابع ولايت غزني هيچ يك از مراكز خدماتي و آموزشي زنان تعطيل نشد. در همين زمان 25 هزار زن بيوه در كابل توانستند به طور مستقيم و بدون حضور همراه كمك ماهانه خود را از سازمانهاي خيريه و كميته بينالمللي دريافت دارند. در همين سالها رويا دختر 14 ساله با عكسش كه از اين ديار وحشت گرفته بود باعث رسوايي طالبان در جهان شد.
زن در حكومت ليبرال دموكراسي كرزي:
پس از رفتن طالبان و برآمدن حكومت جمهوري اسلامي به سرپرستي حامدكرزي تحت فشار افكار عمومي داخلي و خارجي اصلاحات سريع و شتابزده در مورد زنان به ا جرا گذاشته شد. دو زن در اولين ساختار حكومتي (موقت) به كابينة دولت راه يافتند. دكتر سيماسمر به عنوان وزير زنان و معاون رئيس جمهور و سهيلا صديق پزشك كهنه كار كابل به عنوان وزير صحت عامه «بهداشت و درمان» به كابينه معرفي شدند. در سال 1381 خورشيدي جشن روز جهاني زن در كابل برگزار شد، زنان عادي و تحصيل كرده و همچنين مهماناني ويژه از هاليوود و باليوود در آن شركت ورزيدند. بنا به قانون اساسي جديد، برابري زن و مرد، رفع تبعيض، رفع خشونت عليه زنان، ازدواج اجباري و نامزدي كودكان (در 5 مارس 2003) به اجرا گذاشته شد. در اصل 25 اين قانون اساسي، حمايت قانوني دولت از پيره زنان بيسرپرست و معلول را ميخواست و دولت بر اساس ماده 54 اين قانون بايد، حمايت از خانواده، سلامت جسمي و روحي آنان را مورد توجه قرار ميداد و زنان در اولويت كاري دولت جديد قرار داشت.
براساس اين قانون، زنان ميتوانست رئيس جمهور كشور شوند و هر مناسبي سياسي را از آن خود كنند. بر طبق اين قانون زنان آزادند، طبق سليقه خود لباس ميپوشند، حضور زنان در راديو و تلويزيون و آوازخواندن آنان در مجامع عمومي و رسانههاي داخلي و خارجي ممنوعيت ندارد. حركات موزون زنان در مجامع عمومي آزاد است، حجاب الزامي نيست. بر اساس اين مادهها در قانون اساسي، تغييرات شتاب زده در شهرها به وجود آمد و همه از داخلي و خارجي كوشيدند، به هر نوعي از زنان دلجويي به عمل آورند. راه يافتن زنان در لويه جرگه «مجلس بزرگان» كانفرانس قانون اساسي و مجلس ملي، حق رأي دهي، از امتيازات دولت جديد براي زنان بود.
در مجلس ملي جديد 68 زن راه يافته و دو زن در كابينه گذشته و يك در كابينة جديد، دهها رياست و معاونت رياست و وزارت، به ويژه تعيين زنان به عنوان استاندار «والي» از دستآوردهاي دولت جديد براي زنان به شمار ميرود. حبيبه سرابي وزير پيشين امور زنان به عنوان اولين زن استاندار به باميان ميرود و در جنوب افغانستان جايي كه پايگاه سنتي طالبان است، زني در رقابت انتخابي يك مولوي سنتي را شكست ميدهد و در قندهار يك زن ورزشكار، به مجلس ملي راه مييابد. تمام تحولات سريع چند ساله اخير نشان از تحرك و عزم زنان براي احراز جايگاه و هويت خود در افغانستان دارد. اگرچند اين تغييرات و تحولات صوري است، اما بدون شك بينتيجه نبوده است.
بر اساس تحقيقات توسعه انساني سازمان ملل در افغانستان، حدود 30 درصد كارمندان مراكز دولتي در هرات را زنان تشكيل ميدهد. شوراي زنان هرات، مؤسسه «صداي زنان»، راديو «سحر» به عنوان بنگاه اطلاع رساني زنان در هرات، حدود 200 دانشجو دختر در دانشگاه هرات، 4000 معلم و 200 هزار دانشآموز، از دست آوردهاي دولت جديد در هرات شمرده شده است. هزاران دانشجوي دختر در مراكز آموزشي و تحصيلات عالي، 80 مركز آموزشي جهت توان مند سازي زنان در كابل، 20 بيمارستان و 80 درمانگاه ويژه زنان درين شهر تحت سرپرستي وزارت زنان، دهها هزار پزشك و پرستار، صدها بورس تحصيلي، از دستآورد وزارت زنان در اين روزگار به شمار ميرود. در دانشگاه بلخ مزار شريف 50 درصد دانشجويان را زنان و 250 استاد دانشگاه زن وجود دارد. مؤسسات دولتي و غير دولتي، نهادهاي مدني در سراسر كشور در ا مور زنان فعال است.
زنان در خارج از افغانستان:
بيشترين زنان فرهنگي و تحصيل كرده را در خارج از افغانستان، ايران، پاكستان، هند، تاجيكستان و اروپا تشكيل ميدهد. زنان در ايران بالاترين آمار تحصيل كردگان را داراست. هزاران زن و دختر افغانستاني طي 25 سال اقامت در ايران به تحصيلات عالي در ايران راه يافتند و اكنون در مقاطع تحصيلي، كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكترا به تحصيل مشغولند. همچنين صدها آموزشگاه خصوصي و دولتي به ويژه كميسارياي عالي در امور زنان، ايجاد شده و دهها هزار كار آموز تحويل جامعه داده است. در بخش انجمنهاي فرهنگي و زنان، حزب، گروه و نهادهاي اجتماعي سياسي در امور زنان پاكستان پيش قدم بوده است. آزادي نسبي كه زنان در كويته و پيشاور پاكستان داشت، باعث شد دهها، انجمن، گروه و حزب سياسي، اجتماعي مانند «راوا»، «انجمن انقلابي زنان افغانستان» كه كاركرد خوبي داشت، شكل بگيرد. در ساير كشورها نيز دهها، انجمن گروه و حزب سياسي در امور زنان وجود دارد كه بيشترين آن در هند، كانادا، تاجيكستان، هالند، و آمريكا وجود دارند كه در سالهاي اخير عدهاي بيشترين آنان به افغانستان بازگشتهاند.
زن و رسانه در افغانستان:
اولين روزنامه در حوزه زنان توسط «اسماء سميه» به نام ارشادالنسوان در عهد اماني، شاه امانا... خان به چاپ رسيد. پس از وي دهها نشريه توسط فعالين زنان در سراسر افغانستان چاپ ميشد كه در دوران حكومت كمونيستي به اوج خود رسيد.در اين هنگام دهها نشريهاي ادبي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي در حوزة زنان در كابل قد كشيد و به بار نشست.
صبح اميد، فرياد عصر، زنان، زن، نشريات ويژة زنان بود كه در دوران حكومت چپ در افغانستان با تيراژ بالا به چاپ ميرسيد و اكنون نيز پراكنده فعاليت دارند. نويسندگان آنان زنان تحصيل كردهاي، داخلي، روسيه و پاكستان بودند. وجود آژانس خبري باختر، پژواك، هندوكش كه بيشتر كاركنان آنان زن بودند و آژانس خبري زن افغانستان، از دستآوردهاي رژيم چپ براي زنان به شمار ميرفت. همان طور كه ذكر شد زنان در رژيم كمونيستي افغانستان از وضعيت بهتري برخوردار بودند. در ساير شهرها، غير از كابل نيز زنان، نشريه، راديو و مراكز تجمع فرهنگي داشتند و به فعاليت فرهنگي و نويسندگي ميپرداختند كه اكنون نيز فعال هستند.
در سالهاي جنگ و آشفتهگي در افغانستان، عدهاي از زنان به پاكستان كوچيدند كه از خود، نشريه، خبرگذاري و مراكز آموزشي خبررساني داشتند، «آواي زن»، زن امروز، دختران هزاره، زن روستايي، زن و صحت، زن و جامعه، ملالي، آيينه، زنان فردا، زن مبارز، زن ديروز مرد امروز، از نشرات فعال در حوزة زنان در كويته و پيشاور بودند. «خبرگذاري آواي زن» در كويته همواره مورد اعتمادترين بنگاه خبررساني در حوزة زنان بود و اكنون با يك ويب سايت در كابل فعال است. «صدف» مجله ادبي ويژة زنان، كه خالده فروغ شاعر و نويسندة تواناي افغانستان آن را سرپرستي ميكرد اكنون در كابل چاپ ميشود كه روزگاري تنها مجله ادبي زن در پاكستان بود. «صداي زن» تنها نشريه سياسي، اجتماعي و خبررساني به چهارزبان «انگليسي، اردو، پشتو و فارسي» از طرف «راوا» انجمن انقلاب زنان افغانستان در پيشاور پاكستان به چاپ ميرسيد كه ديدگاه منتقدانه و فمينيستي داشت و اكنون مثل سابق فعال است و به چاپ ميرسد. رئيس راوا و صاحب اصلي صداي زن در پاكستان خانم «مينا» ليلاي ميهن، به خاطر فعاليتهاي فمينيستي در كويته پاكستان به دست، هواداران گلبدين حكمتيار به شهادت رسيد. امروزه دهها نشريه در كابل و سراسر افغانستان از جانب زنان به چاپ ميرسد كه مهمترين آنها قرار ذيل است: آيينه،آيينه زنان، صداقت، ملالي، زرغونه، زنان، فرداي بهتر، زن امروز و دختران. «راه نو» نشريه ويژه زنان در كابل است كه ده هزار تيراژ دارد و در سراسر افغانستان پخش ميشود. «روزنه» نشريه تمام رنگي ويژه زنان است كه به دو زبان از راست به چپ و از چپ به راست در كابل چاپ ميشود. «زنان» دو هفته نامه وزارت زنان است كه در آن بحثهاي پيچيده فيمنيستي و حقوق زنان راهيافته و زنان افغانستاني از سراسر جهان با آنان همكاري دارند و چند زن خارجي در آن فعاليت دارند.
«روزگاران» نشريه ويژه زنان است كه به صورت آن لاين هر روز در دسترس است. «زن و تجارت» نشريه اقتصادي در حوزة زنان است كه به بخشهاي توليدي، واردات و صادرات دستآوردهاي زنان و آگهيهاي تجاري زنان، فعال است و در سراسر كشور پخش ميشود.
عفت و سيرت از نشريات اخلاقي و خانوادگي است كه در كابل به چاپ ميرسد و در سراسر كشور توضيح ميشود. در بخش آموزش رسانهاي زنان در افغانستان، به صورت جدي فعالند و دهها جوايز بينالمللي را از آن خود كردهاند. نجيه مرام، صاحب استوديو شخصي است كه آن را "IMPACS" مؤسسه روزنامه نگاران آزاد و مؤسسه نشريات سياسي حمايت ميكند.
جميله عمر، راديو جامعه مدني را سرپرستي ميكند. مؤسسه روزنامه نگاران آزاد هر دوماه، زنان تحصيل كرده را به صورت رايگان آموزش ميدهد و وارد حوزههاي رسانهاي ميكند. "IWPR" مؤسسه گزارش گري جنگ و صلح به زنان تحصيل كرده آموزش رايگان ميدهد و دانشكدة روزنامه نگاري كابل با آنان همكاري نزديك دارد. «رسانهاي اخبار داخلي» يك مؤسسه آموزشي آلماني است كه به زنان و علاقه مندان به صورت رايگان، روزنامه نگاري، عكاسي، طراحي و... آموزش ميدهد كه «آژانس افغان»، «پژواك نيوست» از دست آوردهاي اين مؤسسه است. مؤسسه گزارشگري جنگ و صلح، داراي روزنامه و روزنامه آن لاين است كه يك خبرگزاري نيز دارد كه به زنان سرويس خبري ميدهد و زنان زيادي در آن مشغول به كاراند.
دانشجويان اين مؤسسه پس از سه سال دانشنامه ميگيرد و در حقيقت يك دانشكدة خصوصي است. راديو صداي زن كه هر روزه از كابل پخش ميشود در بالابردن سطح ارتقاي فكري زنان نقش به سزاي داشته است.
زنان همواره و اكنون نقش اصلي و به سزاي در توسعه در افغانستان داشته است و همواره در كنار مردان در شهر و روستا در داخل خانه و بيرون آن، در كارخانه، مزارع و مراكزهاي آموزشي بودهاند. طي 25 سال اخير كه بيشتر مردان در سنگرهاي جنگ به نبرد با خود و ديگري مشغول بودند، زنان افغانستان با احساس مسئوليت اجتماعي و خانوادگي، هم نانآور خانه بودند و هم به فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي همت گماريدهاند، امروزه در خارج از افغانستان بيشترين تحصيل كردگان در سطح پايه و تحصيلات عالي به زنان اختصاص دارند و اكثر آموزگاران در مراكز آموزشي خودگردان در خارج از كشور به عهدة زنان است. در داخل كشور نيز نقش خوبي در توسعه و بازسازي كشور داشتهاند كه فعاليتهاي دكتر سيماسمر نموده زيبايي آن است كه هنوز فعال است.
سخني در پايان:
زنان جامعه افغانستان همواره درگير رسوم و قوانين بر ساختهاي بودهاند كه گاهي آنان را در اوج نگهداشته، از خانه داري به فرمانروايي، سفير، مرزداري، شاهي و نظام داخلي «خاتوني» رسانده و گاهي از تمام حقوق اساسي انساني محروم نگه داشته است. حديث صبر، استقامت، متانت و از خودگذشتگي آنان در تاريخ، فرهنگ شفاهي و ادبيات آن سامان جايگاه ويژه دارند. كنشها و واكنشهاي زنان در افغانستان با رويدادهاي داخلي، شكست و پيروزي امپراطوريهاي بزرگ، برآمدن و رفتن سلاطين، تحولات اجتماعي و سياسي و فرهنگي و در اين اواخر جا به جايي سريع حكومتها و تحركات شتاب زده اجتماعي، جنگ، آوارگي، تعصبهاي جاهلانه «اين آتش خاموش» در تمامي عرصهها، هنر، ادبيات، مطبوعات، صدا و تصوير به شيريني و تلخي به تصوير كشيده شدهاند. زنان همواره در افغانستان همراه با مردان آزاده، منايي، آزادي، حقوق انساني، آزادي انديشه و نقدپذيري جامعه، اصلاح جامعه به عنوان آرمان بزرگ انساني در افغانستان بودهاند. حضور زنان در مطبوعات، رسانههاي صوتي، تصويري، شعر، ادبيات داستاني، نويسندگي، خاطره نويسي همواره پررنگ بوده و در حوزة آموزش و آموزاندن و توسعه انساني در نبود مردان كه بيشتر در خارج از كشور و يا در ميادين نبرد به سر ميبردند، نقش اساسي و ضروري را داشتند.
امروزه در افغانستان زنان از آزادي نسبي برخورداراند و بيشترين سهم رسانهاي و فرهنگي، آموزشي را در جريان بازسازي افغانستان نوين دارند، اگرچند هنوز در شهرهاي كوچك و روستاها به ويژه در مناطق قبيلهاي از حقوق اوليه خود محرومند. با وجود تحولات گوارا و ناگوار در افغانستان و سايه سنگين، فرهنگ گذشته قبيلهاي و فرهنگ طالباني، دريچهاي هرچند كوچك بروي جامعه زنان در افغانستان گشوده شده كه اميد افقهاي روشن را نويد ميدهد.
منابع و مآخذ:
ميرشاهي، مسعود، شعر زنان در افغانستان، تهران: شهاب ثاقب، 1383، ص 1-25
دولت آبادي، بصير احمد، شناسنامه افغانستان، تهران: نشر عرفان، 1385، ص 224
شجاعي، اسحاق، ميراث شهزاد در افغانستان، تهران، نشر عرفان، 1384، ص 1-12
طنين، ظاهر، افغانستان در قرن بيستم، تهران: نشر عرفان، 1384، ص 1-12-14-29
فرهنگ، ميرمحمد صديق، افغانستان در پنج قرن اخير، تهران: نشر عرفان، 1382، ص 4-14-29
مدد، عبدالوهاب، تاريخ موسيقي در افغانستان،تهران، نشر سورة مهر، 1379، ص 80-20-18
شريعتي، حفيظا...، افغانستان در غربت، تهران: نشر نسيم بخارا، 1382، ص 14-92-620
حسين زاده، بصر احمد، تاريخ ارتباطات در افغانستان، مشهد: نشر ترانه، 1383، ص 18-73-16
انوشه، حسن، دانشنامه ادب فارسي در افغانستان، تهران: نشر وزارت ارشاد، 1379، ص 1-12-103
الويدراوا، شكست اسلام سياسي در افغانستان، پيشاور، نشر كتابخانه قصه خواني، 1374، ص 12-105
علل سقوط حزب دموكراتيك خلق در افغانستان، كابل، نشر دانشگاه كابل، 1384، ص 18-202
خط سوم، شمارههاي 1-2-4 سراج – شمارههاي 12-18-26- توسعه و آريانا در اروپا.