اشاره: نازنین برادرم مهدی در هند است. فیلش یاد هندستان کرد و رفت. ما را با اندوه فراوان جا گذاشت. وقتی به ایران برگشتمُ نبود او چون دیواری بر من آوار شد. ای دل غافل! صادقی در کرمان شاه. شایان در پاوه. ناهید گرفتار خواندن جزوه های فوق لیسانس. من گرفتار تلخی و آشفتگی تهران. در تهران وقتی همه بود من فال می گرفتم و حافظ می خواندم.حالا در هند مهدی به تنهایی فال می گیرد. مهدی نازنین در دوران بیماری چون برادر من را در آغوش داشت که تنهایی برایم بی معنا شده بود. حالا او تنهاست. او را به خدا می سپارم و برای روزی که او از هند بیاید و بچه ها گرد هم بیایند چشم به راه می مانم. مهدی جان زود بیا. عزیزم ترا به خدا می سپارم. من هم مثل تو تنهایم. خیلی تنها تر از تو. غربت در من دیرگاه و بومی شده است . امید که خدای ما هیچ گرگ بیابان را تنها نکند و از آشیانه اش دور. عزیز دور افتاده ام در پناه حضرت حق باشی.
این هم فال های مهدی برای ماها:
برای همه ی آنهایی که این روزهایادم کردندیا من یک جورهایی یادشان بودم فال گرفته ام.اینروزها اینجا عید است و تا دو هفته همه چیز تعطیل است.خب در خانه نشستن و هی تنهایی را دوره کردن باید هم آدم را ببرد به دیوان حافظ و تفالی...از دیوان قدیمی پدرم که تاریخ چاپش به دهه ی 20برمی گردد برایتان فال گرفته ام و در انتخاب بیت ها برای همه از قانون یکسانی استفاده کرده ام بجز چند نفری که بیت آخر فالشان را هم اضافه کرده ام.پرواضح است برای همه ی آنهایی که نامشان اینجاست دلتنگم.
سارا:
گفتم دعای دولت او ورد حافظ است گفت این دعا ملائک هفت آسمان کنند
علی رضا صادقی:
نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد
سیمین کشاورز:
گر تیغ بارد در کوی آن ماه گردن نهادیم الحکم لله
حافظ چه نالی گر وصل خواهی خون بایدت خورد در گاه و بیگاه
شایان ربیعی:
حال دل با تو گفتنم هوس است خبر دل شنفتن ام هوس است
همچو حافظ به رغم مدعیان شعر رندانه گفتنم هوس است
حامدطالبیان:
حافظا عشق و صابری تا چند ناله ی عاشقان خوش است، بنال
مهدی مولایی:
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردیم یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت
زهرا چوپانکاره:
بس که در خرقه ی آلوده زدم لاف صلاح شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
مینا نوروزی:
گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست
جلال سمیعی:
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود
خوجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود
میلاد شاکر:
به جز هندوی زلفش هیچ کس نیست که برخوردار شد از روی فرخ
غلام همت آنم که باشد چو حافظ بنده و هندوی فرخ
حفیظ خان:
رموز مستی و رندی زمن بشنو نه از واعظ که با جام و قدح هر دم ندیم ماه و پروینم
هادی مسعودی:
به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد تورا در این سخن انکار کار ما نرسد...
مریم جانقربان:
درویش مکن ناله زشمشیر احباء کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ بیداد لطیفان همه لطف است وکرامت
مهنازهمتی:
پندعاشقان بشنو وز در طرب بازآ کاین همه نمی ارزد شغل عالم فانی
کاظم:
بی تودر کلبه ی گدایی خویش رنجهایی کشیده ام که مپرس
همچوحافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده ام که مپرس
زینب حیدری:
چوعاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد
خودم:
درین زمانه رفیقی که خالی از خلل است صراحی می ناب و سفینه ی غزل است
...به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش چنین که حافظ ما مست باده ی ازل است
پ ن 1:رفقایی که اسمشون بالا اومده اگر توصیه من رو قبول می کنن برن غزل کاملی رو که به فالشون مربوط میشه پیدا کنند و بخونند
پ ن 2:رفقایی که اسمشون بالا نیومده هم مصداق این بیت حافظ هستند که می فرماید:
گرچه یاران فارغند از یادمن از من ایشان را هزاران یاد باد