دهستان پیدگه
( به خواهر لطیفم لطیفه سحر و تمام خواهران بی نام و نشانم در پیدگه)
پیدگه: دهستان است در فاصله 15 کیلومتری شهرک سنگماشه در خاور غزنی که، دارای 16 روستای کوچک از بخش مرکزی شهرستان جاغوری است.
دهستان پیدگه، از چهار طرف در میان کوه قرار گرفته و راه ارتباطی آن گذرگاه های است که آن را به پشی، سنگماشه و بابه وصل می کند.
وسعت پبدگه دو صدکیلومترمربع و مرکز آن کوشه چمبر است. این دهستان در ارتفاع 2500 کیلومتری از سطح دریا قرار گرفتهاست.
فاصله پیدگه تا مرکز شهرستان 15 کیلومتر، تا مرکز استان غزنی145 کیلومتر و تا کابل 235 کیلومتر است. پیدگه، دهستان کوهستانی است و در آن کوهها و درههای عمیق و حاصلخیزی وجود دارد.
نامگذاری
به نظر نگارنده واژه پیدگه مرکب از دو جزء "پیاده" و پسوند "گاه" است. "گاه" در پارسی باستان پسوند بوده و در واژه های خرگاه، گذرگاه و... دیده می شود."پیاده " زیرا که پیاده گاه لشکر بوده است. یا شاید روزگاری دارای کاروان سرای بوده که کاروانان در آن پیاده می شده است. این نام یادگار آن روزگار نیکو است. یا احتمالاً در دوران حکومت غزنویان توسط مردم محل به عنوان منزلگاهی در حاشیه خاکریز باستانی و در مسیر عبور از غزنی به سنگماشه و به سمت شمال خراسان بزرگ و فرارود ( ماوراءالنهر) بنا شدهاست. این وجه تسمیه یا نامگذاری درست تر به نظر میرسد. وجود محلهای به نام "سیا خاک" و" پامی خاگاه" ( گورستان) قدیمی در بافت قدیمی سایه خانه پیدگه، کاوشهای به عمل آمده از قلعه خاکریز در " کوه خاکریز" و " خارتیزک"، و نیز نقاشی های سنگی به دست آمده از کوه پیازک در نزدیک خاکریز و آثار بسیار باستانی از بیشتر منطقه، سنگ نگاره در دره های "ریزه پیازک" پیدگه ( جابی غولجه)، نقاشی چند آهو با شاخ های بس بلند، حکایت از قدمت چند هزار ساله آن دارد. همچنین علاوه بر وجود گورستان قدیمی در سایه خانه( پامی خاگاه) و در اغلب روستاهای ریز پیدگه دال بر قدمت تاریخی این منطقهاست. نام برخی از روستاهای ریز پیدگه دارای ریشه پهلوی و اساطیری و ترکی هستند، مانند: لوده، قاش، قول آسیاب، لوطو که ترکی اند. مارسنگ و غارسنگ که باور اسطوره ای دارند. پامی، کوشه و چمبر که دارای ریشه های زبان پهلوی اند.
جمعیت و گروههای نژادی
جمعیت پیدگه بر طبق سرشماری شخص نگارنده سال ۱۳۸8 برابر با 1000 نفر است. از این میزان جمعیت، 200 نفر در خارج و بقیه در منطقه ساکن اند. روابط خویشاوندی و خانوادگی در میان مردم پیدگه بسیار نزدیک و صمیمانه است. در این منطقه مسائل حاد میان مردم توسط ریشسفیدان و بزرگان حل و فصل میشود.
مردم پیدگه ( اولاد نوتا باکل) از تیره مسکه جاغوری است. مسکه فرزند بیو( مالدار یا صاحب جا و مکنت) برادر بزرگ بابه است. پدر آن ها آته فرزند جاغوری یکی از تیره های دی میرکشه است.
گروههای نژادی یا طایفه ای کوچک پیدگه عبارتند از: اولاد فقیر، ایمان داد، پینه و سادات. اولاد فقیر بیشتر در غرب پیدگه: سایه خانه، لوطان، مرادخان، بلندقاش، چمبر، چرخ آب و پام ناله در جنوب و غارسنگ در شرق منطقه به سر میبرند. اولاد پینه در مرکز پیدگه( کوشه) و اولاد ایمان داد، در خودی مرده، مارسنگ، بچه داغ، تینه غارسنگ، خاک مولی و نوجوی ساکن اند. سادات پیدگه در قول آسیاب، نوجوی و چمبر زمین دارند. طایفه ای از تینه مسکه در لوده و کوشه دارای زمین اند.
اوضاع اجنماعی و فرهنگی
مردم پیدگه عمدتا از طريق ساختارهاي خويشاوندي و سن و طايفگي به توزيع قدرت مي پردازند. هر روستای کوچک در پیدگه داراي يک فرهنگ واحد و در عموم يک کليت يکپارچه اي را بوجود مي آورد. اين فرهنگ يکچارچه تعيين کننده تمام ويژگي هاي زندگي افراد در پیدگه است. اگر بپزیریم که زندگي روستايي مبتني بر الگوي سازگاري با الزامات "طبیعت" است، اين ويژگي ها و ويژگي هاي ديگر شيوه زندگي روستايي در پیدگه در دوره هاي گذشته اجازه نمي داد تا پديده سبک زندگي به معنايي که در شهر ديده مي شود بوجود آيد. با این همه
روستاهاي پیدگه طي نيم قرن گذشته از نظر شيوه زندگي و ارزش هاي بنيادي فرهنگي دستخوش تغييرات مهمي شده است. از اين رو ديگر نمي توان با رويکردهاي کلاسيک که روستا را مقر سنت مي ديد و شهر را مقر مدرنيته به فهم درست از اوضاع اجتماعی و فرهنگی در پیدگه رسید. در روستاهاي چندگانه پیدگه به نوعي "مدرنيته روستايي افغانستانی" بوجود آمده است. براي مثال ارزش هاي مبتني بر مصرف يا ارزش هاي نمادين کالاها در روستاهای پیدگه نيز ديده مي شود. آن تلقي سنتي که روستا زادبوم و زيستگاه "فولکلور" يا "فرهنگ قومي" بود اکنون از ميان رفته است. در روستاهای پیدگه نيز همانند بسیاری از روستا های جهان سوم بندرت مي توان شعر و زبان و موسيقي فولکوريک را مشاهده کرد و بجاي آن همان محصولات رسانه اي يا فرهنگ عامه پسند جايگزين شده است.
حتي صنايع دستي سنتي روستايي مانند شلکی بافی و گليم بافي و همین طور سوزن دوزی و سفالگري و امثال اين ها در حال از بين رفتن هستند و دختران جوان روستاهای پیدگه ديگر ترجيح مي دهند به يادگيري مهارت نوين بپردازند.
همین طور، در نتيجه رسانه اي شدن فرهنگ روستايي در پیدگه و تحولات ساختاري ديگر ارزش هاي اجتماع گرايانه رو به افول نهاده و ارزش هاي فردگرايانه در آن توسعه يافته است. اين امر باعث تفاوت هاي اساسي بين نسل هاي بزرگسالان (پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها) با فرزندان و نوه هاي آنها شده است. اين امر بيش از هر چيز در شيوه لباس پوشيدن و آرايش و شيوه هاي گفتار و رفتار نسل جوان پیدگه تجلي و عينيت يافته است. ديگر بسهولت نمي توان تفاوت فرهنگي بارز بين جوانان پیدگه و شهرنشینان مشاهده کرد اگرچه همچنان اين دو در زمينه هاي خاصي متفاوت هستند.
پوشش
بدون شک همه افسانه ها و پيشينه مردم پیدگه با آداب و رسوم و پوشش این منطقه پيوند خورده است كه اگر در افغانستان بي نظير نباشد، مي شود گفت كم نظيراست.
پوشاك مردم پیدگه در نهايت زيبايي و سادگي نمادي از پوشش اصيل هزاره های غزنی است كه امروز جز در برخي مناطق روستايي شايد ديگر نتوان نشاني از آن يافت.
پوشاك زنان پیدگه بنا به موقعيت اجتماعي، اقتصادي و از طرفي شرايط سني از ويژگي هاي مشخصي برخوردار است. پوشاك زنان جوان پیدگه با پارچه هاي گوناگون در رنگ ها و طرح هاي شاد با چادر زيبا و رنگي است اما زنان مسن تر پارچه هايي به رنگ تيره با طرح هاي ساده و سياه و سفيد را ترجيح مي دهند.
چادرهاي زنان پیدگه كه در زبان محلي به آن «لاته » مي گويند علاوه بر پوشيده بودن، زيبايي خاصي به زنان پیدگه مي دهد.
"لاته "و « چادر» سرپوش نخی مخصوصي است كه زنان پیدگه به سر مي کنند. «لاته » را در حالت عادي و در روزهاي معمولي می پوشند ولي چادر را بیشتر در مراسم جشن و سور سر می کنند.
پيراهن زنان پیدگه داراي برشي ساده، بلند و گشاد با طرح هاي گلدار و رنگ هاي متنوع است. لباس زنان پیدگه داراي قسمت هاي مختلفي چون «بالاتنه یا پیرو »، «ایزار » يا «تن بان » و وسکت «جليقه» است.
شلوار مردان پیدگه به طرح و شکل شلوارهاي وطنی در افغانستان است و پيراهن آنان با برش ساده و اغلب به رنگ سفيد و گاه رنگي است.
پيراهن مردان پیدگه كه در گويش محلي به آن «پیرو » يا «پیرو تنبو » مي گويند داراي آستين هاي بلند و يقه گرد و چار گوش بوده و از جنس های گوناگون سفيد و متنوع تهيه مي شود.
لباس محلي مردان و زنان پیدگه در كنار ديگر اقوام و طایفه های جاغوری با زيبايي هاي منحصر به فرد خود همواره مجالي براي تجلي ذوق و استعداد طراحان لباس هاي روز بوده است.
در حقیقت لباس محلي و سنتي در پیدگه نمادي از فرهنگ و آداب و رسوم مردم آن است و نوع دوخت این لباس ها و رنگ هاي به كار رفته در اين پوشش ها منحصر به فرد و بي نظير است.
به طور دقیق می توان لباس مردم پیدگه را که با وضع آب و هوايي آن مطابقت دارد چنین بر شمرد:
1- دستار پلوی و مدراسی پرييج كه به سر مي پيچند با تحت الحنكي يك بال چند وجبی كه از جلو يا پشت سر آويزان مي كنند.
2- پيراهن گشاد و بلند از پارچه ساده سفيد مانند (تيترون ) یا پارچه های امروزی تر با چند رنگ كه تا برابر زانو انداخته مي شود.
3- نيم تنه (كت ) اغلب روي پيراهن پوشيده مي شود و همچنين پالتو كه در فصل زمستان مي پوشند.
4- شلوار پرچين و پف كرده كه در دم ساق پا تنك تر مي شود.
در این میان جوانان و تحصيل كردگان پیدگه كم كم لباس بومي منطقه را كه با شرايط اقليمي متناسب است كنار مي گذارند و بيشتر به سبك شهري كت و شلوار و لباس مد روز را مي پوشند .
لباس زنان و دختران پیدگه از هم متفاوت است، زناني كه سن سالي از آنها گذشته همان لباس هاي قديمي كه عبارتند از : 1- چادر 2- قديفه (چارقد ) 3- وسكت
4- پيراهن بلند و گشاد 5- شلوار بلند و گشاد 6- دستمالي كه به دور سر مي بندند.
دختران جوان هم مانند پسران جوان لباس هاي مد روز را مي پوشند و بندرت دختران لباس هاي زنان را به تن می کنند. برخی از آنان مانتو شلوار می پوشند.
مهاجرت:
قصه مهاجرت برای مردم پیدگه قصه پر غصه ای است. یک طرف اندوه بازماندگان است و طرف دیگر زندگی پر مشقتی است برای رفتگان. چه آنها که به اجبار رفته اند و چه آنان که به دلخواه خویش ترک یار و دیار کرده اند.
دو پدیده مهاجرت به خارج و شهرنشینی، در پیدگه در حد وسیعی به وقوع پیوسته است. این دو پدیده به عنوان پیامدهای رشد جمعیت از یک طرف و تغییرات اجتماعی از طرف دیگر، به طور وسیعی در بین جوانان پیدگه تقویت شده است.
این مهاجرت ها به دلایلی چون تغییر زیرساختهای اجتماعی، شروع جنگ داخلی، سربازگیری اجباری، نقض حقوق بشر، نبود مراکز اقتصادی و سیاست زمین سوخته طالبان، دولت ناکار آمد و مقاومت منفی صورت گرفته است.
مبدا مهاجران پیدگه به کشورهای همسایه به خصوص ایران و پاکستان بوده اند. در واقع بیشترین درصد و میزان مهاجران پیدگه توسط کشورهای ایران و پاکستان پذیرفته شده و از آن جا به جاهای دیگر مهاجر شده اند. بین سالهای 60و 88 جمعیت پیدگه 50% افزایش یافت. این مساله در چند سال اخیر دو برابر شده است.
در طرف دیگر، یکی از مهمترین وقایع موثر در جغرافیای کشورهای در حال توسعه در 50 سال گذشته مهاجرت در مقیاس بسیار زیاد مردم از روستاها به شهرهاست. این اتفاق در پیدگه بیش از حد بوده است.
میزان مهاجرت از روستاها به شهرها و یا به خارج در پیدگه میزان بالایی در جاغوری است. بیش از 400 نفر در چند سال اخیر از پیدگه به شهرهای افغانسان و خارج از کشور مهاجرت کرده اند .
بیشتر مهاجران پیدگه مردان مجرد است. زنان در پیدگه تمایل کمتری به مهاجرت دارند به ویژه که زنان از محدودیت بیشتری برخوردارند. برخی از مهاجران پیدگه در پاکستان ساکنند که به اندازه خود پیدگه جمعیت دارند. آن ها تابعیت پاکستان را دارند و از الغار و ترک تازی عبدالرحمان گرفته تا اکنون به کویته و کراچی مقیم شده اند. عده ای از مردم پیدگه در داله مسکه زندگی می کنند که به اندازه نصف پیدگه جمعیت دارند. برخی در کابل، هرات و مزار شریف پراگنده اند.
آداب و رسوم
فرهنگ و آداب و رسوم و عقايد و سنن مردمي در پیدگه نشان از عواطف و خلقيات و در معنايي کامل هويت انساني آن مردم دارد.
امروزه به سبب افكار و عقايد جدید و تحول فرهنگي آداب، رسوم و سنت اجتماعي اهميت اوليه خود را از دست داده و در پاره اي از موارد رسوم تازه اي جايگزين آن شده است. درروزگار گذشته بين اقوام و ملل مختلف، آداب رسوم و عقايد متفاوتي وجود داشته كه قسمتي از آنها در موقعيت مكاني و زماني بر اساس نيازهاي اقتصادي ومصالح اجتماعي ما شئون خانوادگي قابل توجيه وتحليل است.
دربحث آداب و رسوم به موارد مختلف همچون باران خواهی، خواستگاري، عروس كشان، نام گذاري نوزاد، ختنه سوري، جشنها و اعياد، باورها واعتقادات می توان اشاره کرد.
مراسم باران خواهی:
پیدگه منطقهاي است نسبتا کم آب و خشک؛ به طوري که مراسم طلب باران از قدیم در آن مرسوم بوده است. یکی از این مراسم زیبا دعوت باران خواهی است. بدين گونه که زنان و دختران با استفاده از یک تکه چوب و مقداري پارچه نیزه ای درست مي کردند و آن را به سمت آسمان می گرفتند و با خواندن اشعار و تصنيفهايي باران درخواست مي کردند. در آن معمولا به خداوند و حضرت «محمد» (ص) قسم ياد مي شد. در پایان مردم روستا براي پختن آشي به همين منظور دعوت می شد. در زمستان اگر برف زیاد می بارید نیزه را به سمت آفتاب می گرفتند و دم آفتاب را گویا می سوزاندند که خورشید از پرده ابر بر آید و برف و باد پایان یابد.
شب چله
در شب يلدا که در پیدگه چلگی هم می گویند: اقوام و خويشان طبق يك سنت ديرينه درخانه بزرگ فاميل جمع شده با شيريني( بوسراغ) و ميوه خشک یا تازه از آنان پذيرايي مي شد. در این روزگار در خانه ها به دین مناسبت مهمانی کوچک بر پا می گردد. شب چله زمستان معمولا در پسین روزگار با حمله خوانی و شاهنامه خوانی همراه بود.( یادش بخیر باد). ميوه اين شب اغلب هندوانه مي باشد. اعتقاد براين است كه با خوردن هندوانه در اين شب در تابستان احساس تشنگي نخواهند كرد. در روزگار گذشته در اين شب خانواده هايي كه نامزد داشتند ازطرف داماد هدايايي به خانه عروس مي فرستادند. اکنون این مراسم کمرنگ شده است.
چهارشنبه سوري
درگذشته عصرروز چهارشنبه آخرسال اين سنت بدينگونه اجرا مي شد كه هرخانواده مقداري هيزم گرد می کردند و دیک بر پا می داشتند. حلوا می پزیدند و در دوران حلوا پزی صلوات می فرستادند. وقتی حلوا پزیده می شد. مادر خانه نماز می خواند و سر دیک را با صلوات بر می داشت. آن گاه همه گرد هم می آمدند و از حلوای شیرین دست پخت مادر صرف می کردند. شب که از راه می رسید دور دسترخوان پر از مهمان چار شنبه سوری می شد. در پایان خاكسترآن را در جای دور از زیر پا شدن می ریختند. این مراسم را گویا نذر بیبی( فاطمه دخت پیامبر"س") هم می گفتند. در قدیم نذر دیگری نیز بدین گونه بود که مردان حق وارید شدن بر آن و خوردن از آن را نداشتند.
عيد نوروز
در پیدگه از چند روز قبل ازتحويل سال جنب وجوشي در بين مردم ايجاد می شود، خانه تكاني، خريد پوشاك و كفش و مايحتاج عمومي، تهيه شيريني، ( بوسراغ) كاشتن گل، شستشو، چيدن سفره از آن جمله است. درگذشته در شب عيد مقداري پلو یا حلوا می پزیدند و همسایه ها را دعوت می کردند. بهنگام تحويل سال همه اعضاي خانواده دورهم جمع شده و سفره عيد پهن می كردند وشيريني و میوه خشک می خوردند. دعا می کردند. پدرخانواده به اعضای خانه عيدي مي داد. در این سال ها دعوتی بنام" نه" رایج است که در شب بیست و نهم انجام می گیرد. این مراسم کمرنگ شده بود. اکنون دوباره شروع شده است که چنین باد.
عيد ديدني
با آغاز عید روزه و قربان مردم لباس نو می پوشند، به خانه بزرگان فاميل می روند. عيد مبارك گفته و از سفره پهن در منزل مقداري غذا صرف مي كنند. گرچه ديدارها در روز اول از جنب وجوش زيادي برخورداراست ولي تا روز سوم بازديدها ادامه دارند. نامزدها براي عروسان خويش هدايايي مي فرستند زنان به پختن شيريني هاي محلي مي پردازند تا كام ميهمانان عید را شيرين نمايند. ازجمله شيريني هاي محلي، «بوسراغ »، میوه خشک و... مي باشند. در روز های عيد، گردو، كشمش، پول و تخم مرغ رنگي هدايايي است كه بچه ها مي گيرند.
مراسم ختنه سوري
در گذشته در پیدگه شب قبل از جشن ختنه سوري همه اقوام و خويشان را دعوت كرده ظرفي را
پر از حنا نموده دست و پاي پسربچه را حنا مي كردند. روز بعد یک مرد مأمور مي شد تا اقوام را به مراسم جشن دعوت كنند. افراد دعوت شده هركدام مقداری نان و روغن به همراه می آوردند. براي تميزكردن پسربچه، و نترسیدن او یک بچه ختنه شده درجلوي خانه با اسب چوبي بازی مي كرد. به هنگام بازگشت و اگر در خانه بچه ختنه می شد، جلوي درب منزل گوسفندي ذبح مي کردند. با صلوات و سپند عمل ختنه انجام و اقوام و خويشان به پسر پول هديه مي كردند. فردي ختنه گر هدايا در یافت می کرد. در همان شب و روز مجلس دعوتي برگزارمي شد. براي آن عده كه نيامده بودند غذا به درب منزلشان مي فرستادند. شخصي كه بچه ختنه مي كرد
به استا و دلاك معروف بود. ختنه زمان بخصوص و سن مشخصي نداشت. اما مردم براين باور بودند كه اگرپسرختنه نشود نه تنها مسلمان نيست بلكه دستش نيزحلال نخواهد بود. این مراسم اکنون کمی کم رنگ اجرا می شود.
مراسم تولد و نام گذاري نوزاد
عروس و داماد در پیدگه انتظارفرزندشان را روزشماري مي كنند. بیشتر آنان دوست دارند فرزندشان پسرباشد. پس ازتولد بلا فاصله فردي مؤمن و خوش اخلاق اذان را درگوش راست و اقامه را درگوش چپ نوزاد می گوید. بعد ازتولد نوزاد اقوام و خويشان به ديدن پدر و مادر نوزاد می روند و به آن دو تبریک می گویند. در همان شب اول مراسم شب نشینی برای سه شب آغاز می گردد. در شب اول جوانان و در شب دوم دختران به دور مادر نوزاد جمع می شوند و شب را به روز می رسانند. از برنامه های زیبای این شب ها تاتر پیرگ و آواز خوانی ( دو یو دو) است. این برنامه ها با شادی و خوشحالی همراه اند. گندم بو داده ( گندم بیریو) با مغز بادام زردالو و توت خشک از آجیل های به یاد مانده نی شب نشینی این شب هاست.
در ادامه، عصر یا شب روز سوم از نزدیکان آن دو خواسته می شوند كه به دیدار آمده تا در جشن نامگذاري شرکت کنند. برخي ها از قبل بچه را نام می ماند. وقتي مدعوين جمع شدند. اولين نفري كه پهلوي مادر نشسته بچه را برداشته به بغل دستي خود داده و تا سه دوركامل می چرخانند و دعا می خوانند.
درمراسم نام گذاري، چند اسم را لاي ورق های قرآن قرارداده يك نفرمؤمن وضو گرفته با قرائت سوره فاتحه قرآن را باز كرده چند ورق جلو رفته به اولين اسمي كه رسيد آن را انتخاب مي نمايند. یا نام ها را نوشته در میان قرآن می گذارند و آن را باز می کنند. هر نام که بر آمد نام بچه همان می شود.
برخی از روحانی محل می خواهند که بچه اش را نام کند و طالعش را ببیند. برخی نوزادان را مادر بزرگ و یا پدر بزرگ شان نام می کنند.
سپس سپندي دود كرده وصلوات مي فرستند و از شيريني مجلس بعنوان تبرك برداشته به خانه مي برند. پس از آن درخانواده ها مادر را بنام پسربزرگشان صدا مي زنند مثلاً اگر پسربزرگ علي باشد مي گويند مادرعلي، خيلي ها نام پدربزرگ و مادربزرگ را براي نوزاد برمي گزينند تا ياد و نام آنها باقي بمانند. در روز هفتم سر بچه را می تراشند و گوسفندی را نذر می کنند.
روز دهم زنان اقوام و خويشاوندان، مادر و نوزاد را به حمام مي برند. بعد ازحمام معمولاً به زناني كه بهمراه مادر رفته اند هديه اي تقديم شده و براي صرف نهار دعوت مي شوند.
طب سنتي
مردم پیدگه براي بیماری های مختلف با توجه به خواص گياهان داروئي دارو هایی خاصي را تجويز مي كنند .
اسهال: براي قطع اسهال نعناع يا پونه صحرايي را دم مي كنند و مي خورند يا اينكه سير را مي كوبند و با ماست مخلوط مي کنند و مي خورند.
چشم درد: سرمه می کنند و یا مقداري روغن حيواني(زرد) را به چشم مي مانند. در صورت درد و سرخی چشم را با چای دم کرده می شورند.
سردرد: براي سردرد چهل گیاه، برگ گنگو و ریشه آویشن را در آب جوش مي خيسانند و مي خورند.
كمردرد: مقداري چربی گاو و گل بابونه را مي كوبند با زرده تخم مرغ مخلوط كرده به كمر بندند .
گوش درد: دود چلیم را سوراخ گوش طفل فوت مي كنند. براي بیرون كردن حشرات از گوش مقداري روغن گرم داخل گوش مي ريزند .
سستي كمر: به مدت 5 تا 7 روز دو عدد تخم مرغ را همراه شير و عسل، کشمش، و چارمغز بصورت معجون سوپ به بيمار مي خورانند .
سرماخوردگي و تب: بخار شلغم مي دهند .
دل درد: خاکشیر به مريض مي دهند.
گلودرد: مقداري تاج خروس را مي جوشانند و به مريض مي خورانند .
ترشي: مقداري روغن زرد ميل مي كنند.
داغ گذاشتن: یکی از پر کاربرد ترین تجویز طب سنتی در پیدگه است. برای هر دردی تجویز می شود. مردان و زنان روستای مارسنگ در این طبابت دست بالایی دارند.
متلها و ضرب المثل ها
ضرب المثل ها به عنوان میراث های فرهنگی کهن مردم پیدگه با یك جمله كوتاه شروع می شود و مفهوم بزرگی را می رساند. آشنائی به این هنر سخن گویی و پند پیرانه، آشنائی با حکمت عامیانه نیاكان و اجداد آن مردم است. این پند نامه كه طی قرن ها بوجود آمده، تصادفی نبوده؛ بلكه بازتابی است از باور های مردمی و جامعه شناختی مردم پیدگه که با مفاهیم آموزنده شان زبان زد عام وخاص شده است. این ایمان از آن جا برای مردم پیدگه مهم و گران بها است که مردی کهن سالی در این دیار زندگی می کرد: به نام سلطان علی پدر محب علی( کهنه شال) که سینه پری از این گوهرهای نایاب فرهنگی و حکمت های حکیمانه مردمی داشت.( خدایش بیامرزاد) از او متلها و ضرب المثل های بسیاری در یاد است که به چند تای آن که به فارسی معیارآورده شده، اشاره می شود.
ماستی که ترش است از تغارش پیداست.
شور شور آب از کجی جوی است.
خاک خشک به دیوار نمی چسپد.
در این آسیا بسیاری آرد کرد مزد از ما گرفت.
سیلی نقد به از سودای نسیه
دوستی به زور نمی شود و مهمانی به سیالداری.
مشك را به اندازه دوغش بزن
هركه لافید، هیچی نبافید
نیم نان، راحت جان.
هر چه به دیگ باشد، به چمچه بالا می آید.
مرغ هر چه خاك باد کند، بر سر خود پاش می دهد
در مُلك غیر نهال نشاندن، صدای تبر شنیدن
هر كسی دستی سیاه كند، بر روی خود کشاند.
از گرسنگی آسیابانی كردن و از كلانكاری مزد نگرفتن.
پیش از مرگ وا ویلا نکو
نو آمد به بازار، كهنه شد دل آزار.
مرده و لگد زدن.
از آسمان هفتم گز نکو.
خُلق خوش خلق خدا را شكار می کند.
از گرفتن كور و از زدن كر بترس.
مرغ كور، نصیب شی آب شور.
شیشه بار داری، جنگ سنگ نكن.
گوسپند خوب نصیب كفتار است.
آب می رود؛ ولی ریگ می ماند.
گاو پایش را لگد نمی كند.
گوشت گرگ به گرگ نارواست.
معتقدات مردم پیدگه
1- آب را نشانه روشنايي مي دانند و می گوید خیر است. .
2- اگر آب هنگام ريختن روي زمين صدا كند يا بچه كوچك جارو كند. یا گربه صورت بشورت و یا توفاله چای در پیاله راست باستد، مهمان خواهد آمد.
3- پشت سرمسافر تا یک روز نبايد خانه را جارو کرد تا به سلامت بر گردد.
4- هر كس روي پشت گربه آب بريزد پشت دستش سول (زگيل) در مي آيد.
5- اگرروبا یا کلاغ ( زاغ)، هنگام غروب یا هر زمان دیگر صدا كند، نشانه اتفاق خبر خوش است.
6- اگر كف دست راست كسي بخارد پول نصيبش بسته مي شود. اگر چیزی مانند ریز خاشاک روی ابروی کسی نشیند باید آن را در گریبان انداخت که خود نشانه خرید لباس نوی است.
7- اگر كفشها روي هم بيفتند(پشت به پشت بزند) صاحبش به سفر خواهد رفت.
8- اگر مردي از بين دو زن عبور كند بختش بسته مي شود.
9-اگرفردي در شب توي خواب کابوس ببيند می گویند پوستش ناپاک است. به کنایه جن زدگی دارد. امروزه مشکل روانی دارد. .
10- اگر كسي شب جمعه دفن شود آن را نشانه مؤمن بودن او مي دانند.
11 – جارو كردن و در آیینه دیدن در شب را نحس مي دانند .
12 – اگر كسي چشمش سبز باشد، كسي را چشم بزند صدمه خواهد ديد .
13- اگر كسي مو هاي فرق سرش دو پيچ داشته با شد دو زن خواهد گرفت .
14- اگر كسي ایقق- ایکک (سكسكه) كند نان خشك بو كند یا نفس عمیق بکشد، سرانجام این که یک پیاله آب بخورد و یا چیغ بلند بکشد خوب مي شود .
15- اگر دختري دستت دانه ای مانند زگیل داشته باشد، می گويند او را به مرد دو زنه مي دهند و یا سیاه بخت می شود..
16- ناخن گرفتن در شب و چهار شنبه را درست نمي دانند .
17- اگر چشم كسي پرپر كند يا زياد به هم بخورد نشانه خوب است، شگون دارد. یا شاید مسافر می آید. ولی اگر پر كاهي و یا سوزنی بر روي پلك قرار بدهند خوب مي شود .
18- اگر كسي هنگام صحبت از مار بگوید می گویند یکی غیبت آن را می کنند.
19- اگر هنگام عروسي كسي باران بيايد، داماد زياد ته ديگ خورده است.
20- در هنگام قرار گرفتن داماد در كنار عروس هر كدام زود تر پاي خود را بر روي پاي ديگري گذاشت نشانه اين است كه در آينده از قدرت بيشتري برخوردار خواهد بود.
21- اگر در هنگام صحبت از آرزویی صورت کسی به ماه بیفتد حاجت روا می شود.
22- هنگام مسافرت اگر انسان خوبی در اولین برخورد با او رو به رو شود خوش سفرخواهد بود. عکس آن نیز منتفی نیست.
23- اگر سایه عروسی بر عروسی بیفتد چله بوری ( چهل شبانه روز از دید غریبه ها نهان شدن) نیاز است، ورنه باردار نمی شود.
24- روده گوسفند عروسی را نباید بند زد که داماد دست بسته ( شیبه عنین) خواهد شد.
25- اگر عروس باردار نشد او را باید در تنور گرم وارد کرد، پس از آن باید برای یک هفته هوای سرد به او نرسد.
اشاره: این باور ها بی دلیل و ریشه نیستند. حکمت عامیانه است. عجیب این که علم روز بسیاری از این باور ها را علمی می داند.
در پیدگه مردم دارای نوعی آواز خوانی گروهی هستند که بدان " دویو دو" ملی میگویند. این موسیقی آوازی را بیشتر دختران و عروس ها می خوانند. این سنت کهن آواز خوانی در موسیقی افغانستان نیز پیشنهٔ خوبی دارد. در گذشتهها مردم پیدگه در نشستهایی که در موعد معینی برگزار میشده است، گردهم میآمدند و به بحث و بررسی دربارهٔ کتب و اشعار دینی مانند حمله حیدری و حماسی مانند شاهنامه میپرداختند. برخی زمان ها در زمستان به قصه خوانی می پرداختند. آنان کتاب های امیر حمزه صاحب قران، امیر ارسلان نامدار، ورقه و گلشاه، لیلی و مجنون، یوسف و ذلیخا و... می خواندند. در پایان این محفل ها به آوازخوانی و موسیقی سنتی مانند دمبوره میپرداختند و از اشعار بسیار شیرین و پرمعنا استفاده میکردند، که این روز ها با افسوس کم رنگ شده است.
محصولات، سوغات وصنایع دستی
از مهمترین صنایع دستی دهستان پیدگه میتوان پارچه بافی از نوع سنتی، سفالگری سنتی، برک بافی، گلیم، نمد مالی، سوزن دوزی را نام برد.
محصولات و سوغات اصلی منطقه را خشکبار، گیاهان دارویی، بادام، پارچه های سوزن دوزی
گردو، انواع کشک، قره قروت و ... تشکیل میدهد. از دیگر اقلام صادراتی پیدگه میتوان به جامه پشمی بومی، فرشهای دستباف و پوست گاو و گوسفند و سمور اشاره کرد. صنایع دستی مانند: فرشهای دستی، گلیم، نمد یا نماد، و جاجیمبافی در پیدگه به طور خودجوش توسط زنان درست می شود.
به دلیل سه دهه جنگ و خرابی، این منطقه از آبادانی و پیشرفت بازمانده است. پیدگه ظرفیت اقتصادی زیادی دارد، اگر در این بخش سرمایه گذاری و پژوهشهای گسترده به عمل آید، مطمئنا رشد اقتصادی سریعی را در پی خواهد داشت و نیز فرصتهای شغلی چشمگیری ایجاد خواهد شد.
سوزن دوزی
دهستان پیدگه از مراكز عمده سوزن دوزي جاغوری است كه به طرز زيبا و تحسين برانگيزي توسط زنان و دختران جوان توليد ميگردد.
یکی از ظریف ترین هنر های دستی زنان پیدگه سوزن دوزی است که طی آن تمام یا قسمت اعظم پارچه از کوک و بخیه های رنگین پوشیده شده باشد.
در مورد سابقه ی تاریخی این دوخت متاسفانه اطلاع چندان زیادی در دست نیست و آنچه که مسلم است این است که این دوخت از صد ها سال قبل تقریبا در میان مردم پیدگه رایج و در دوره مغول و به خصوص تیموری این هنر از رواج کامل بر خوردار بوده است. آثار بدست آمده از خاکریز گواه بر این باور است.
طرحهای مورد استفاده بیشتر به صورت هندسی است و برای تجسم بخشیدن به آنها از رنگهای شاد استفاده می کنند که رنگ نارنجی روشن و قرمز به بقیه رنگها غلبه دارد. جزئیات طرح را بیشتر سبز و سفید و سیاه و قهوه ای تشکیل می دهد. نمونه هائی از انواع نقوش هندسی را در سوزن دوزی ها می توانید مشاهده کنید. همین طور سوزن دوز نقوشي را بكار مي برد، بدون اينكه قبلا طرحي براي آنان ايجاد كند. این نقش ها را با نهايت ظرافت برروي پارچه مي آورد. براي ايجاد نقش بيشتر سعي مي شود از عناصر بي جان طبيعت استفاده شود تا نقشهايي مانند نقش انسان و حيوان. بطور كلي نقوشي كه بكارگرفته مي شوند عبارتند از: یک: نقوش انساني: از اين نقوش در هنرسوزن دوزي كمتر استفاده مي شود. دو: نقوش حيواني: كه برگرفته از انواع حيوانات است. اين حيوانات ممكن است در اطراف و خود منطقه وجود داشته باشد يا مانند نقش حيوانات مثل طاووس برگرفته از آن ذهن فرد باشد. سه دیگر: نقوش گياهي: در این نوع نقش ها از انواع گلها و درختان استفاده می شود.
انواع طرحها
یک: طرح هاي تاري: سه تاري، چهارتاري، شش تاري، هفت تاري و ده تاري. دو دیگر: طرح هاي گل و طرح هاي حاشيه يا اطراف گل. سه دیگر: حيوانات اهلي و وحشي مانند اسب، شتر، مرغ، خروس، بز، پلنگ، شیر، آهو و... و همین طور انواع پرندگان.
انواع فراورده هاي سوزن دوزي
انواع فراورده هاي سوزن دوزي را مي توان چنين ذكر كرد: یک: قطعات تزئيني جامه زنان که خود چهارقسمت است. یک: پيش سينه. دو دیگر: یخن قاق: كه در زير پيش سينه قرارمي گيرد و تا نزديك دامن ادامه دارد. طول آن تقريبا 65 سانتيمتر است كه قسمت بالاي دوخته شده آن بصورت مثلث و بيشترين مقدار آن به شكل مستطيل است. سه دیگر: سرآستين که در دو قطعه فراهم مي شود. این بخش ها زينت بخش سر آستين زنان و دختران است. چهاردیگر: دهن ایزار: كه همانند سرآستين است اما تفاوتي كه با هم دارند اين است برای دهن شلوار دوخته می شود. برای مردان نیز پیش سینه( یخن کشیده) دوخته می شود. همین طور انواع دستمال دستی سوزن دوزی می شود که بیشتر در عروسی ها کاربرد دارند.
نوارهاي سوزن دوزي شده يكي ديگراز انواع فراورده هاي سوزن دوزي پیدگه است که بيشتر براي تزئين لبه چادر، لبه پايين دامن و... بكار برده مي شود
نمد مالي و شلکی بافی
نمد مالي و شلکی بافی در پیدگه سابقه زيادي دارد كه خود در اصل نوعي فرش ضخيم و يا گستردنی است كه از پشم تهيه مي شود. نمد در حقیقت از نفوذ رطوبت و سرما جلوگيري مي كند. فرش نمدی در انواع مختلف براي مصرف متفاوت و با نقشهای گوناگون آماده مي شود. شلکی نیز از پشم گوسفند تهیه می شود. همه زنان دهستان در اين هنر ها مهارت دارند. تا همين اواخر در پیدگه این هنر زیبا ادامه داشت و هنوز هم بیشتر بافندگان این هنر در قيد حياتند اگر چند با ورود فرش های صنعتی هر دو از رونق افتاده اند.
گليم بافي
در پیدگه به آن پلاس گفته مي شود. يكي از صنايع دستي مردم به حساب می آید. اگر چند مدتي است رونق خود را از دست داده است. این هنر دستي مردمی كه سابقه تاريخي چند صده دارد به منظور خودكفايي و تهيه گستردنی محلي رواج كامل داشته است. ولي از حدود سي سال قبل كه قالین صنعتی در كشور گسترش پيدا كرده مردم به تدريج از اين صنعت دستي دست بر داشته اند. اگر چه قبل از گسترش قالین های صنعتی در كشور در هر خانه پیدگه يك گلیم وطنی فرش بود