شعرهای کوتا
آهسته بمیر وطنم
دعوا سر لحاف ملا عمر است
.........................
چشمانت قهوه خانهاي ساحلي است
مردان بي دليل
به قهوه خانهها نميروند
...............................
لباسهايت را ميپوشي
بيچاره جالباسي
.......................
چشمانت رودخانه هيرمند اند
مردان به آبتني آمده اند
...................................
كوزه به سر مي آيي
گل هاي مشوش پيراهنت
شكوفه مي زنند
..........................
ماه در آغوش كوه خوابيده است
آتش جنگ خاموش است
.............................
موهايت را به رودخانه مي ريزي
ماهي ها طغيان مي كند
................................
گیسوان فروهشته ات را رها می کنی
شب می شود
....................................
تمام شب را به خاطر تو، تور می انداختم
اگر نه دریا پر از ماهی های قرمز بود
...................................
نوشتم ابر
سیل آمد
....................
تو آیات علقی
که شوق تماشایت
سجده واجب را در پی دارد
.....................